کلیز

لغت نامه دهخدا

کلیز. [ ک َ ] ( اِ ) به معنی زنبور باشد. ( برهان ) ( از جهانگیری ) ( آنندراج ). نحل. منج انگبین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
آن میوه که در حلاوتش نیست بدل
یارب نرسد به هیچ نوعیش خلل
هر دانه از آن تخم ، کلیز عسل است
یک دانه از آن شود کدوهای عسل.
( از جهانگیری در وصف خربزه ).
و رجوع به کلیزدان شود.

کلیز. [ ک َ ] ( اِخ ) نام موضعی است به یک منزلی ری. ( قاموس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). جایی است بر یک منزل از ری. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) زنبور . ( آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل ) . ( هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل ) . ( بنقل جهانگیری در وصف خربزه )

فرهنگ معین

(کِ ) (اِ. ) زنبور، خانة زنبور.

فرهنگ عمید

زنبور.

گویش مازنی

/keliz/ ملاقه ی چوبی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه ی کلیز از ریشه واژه ی کلیزه سانسکریت هست
ببینیم در زبان سانسکریت آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کلیزکلیزکلیز
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_سانسکریت
سنگسری کلیز قاشق چوبی خیلی بزرگ که با ان در دیگهای بزرگ محصول لبنی پنیر را صطلاحا کلیز میزنند ( با قاشق چوبی هم میزنند ) ته تبدیل به ارشه شود