وان کس که بر درِ تو نگردد کلیددار
در تخته بند بسته شود چون کلیددان.
عبید زاکانی ( دیوان چ اقبال ص 34 )
گر رزق را کف تو نباشد کلیددارنگشاید آسمان در روزی به روزگار.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
رنگی ز گل ندارم و بویی ز یاسمن آری کلیددار در بوستان منم.
وحشی ( از آنندراج ).
- کلیددار خزانه ؛ کسی که دارنده کلید خزانه و نگهبان مخزن جواهر در دربار سلطنتی و بقاع متبرکه بود. ( از فرهنگ فارسی معین ) : و کلیددار خزانه و... تابع فرمان خزینه دار و در کمال استقلال و اعتبار بوده اند. ( تذکرةالملوک ص 19 ). و کلیددار خزانه نیز از معتبرترین خواجه سرایان است. ( تذکرة الملوک ص 29 ). و کلیددار خزانه نیز از معتبرترین خواجه سرایان است. ( تذکرةالملوک ص 29 ).|| آنچه که دارای کلید باشد؛ صندوق کلیددار. ( فرهنگ فارسی معین ).