کلکین

لغت نامه دهخدا

کلکین. [ ک ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به کِلک. ساخته از نای. نیی. نیین. ( فرهنگ فارسی معین ). از کلک. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان ، یک پاره ، چون درونه حلاجان و تیر وی کلکین با سه پر و پیکان بی استخوان. ( نوروزنامه ). || قلمی. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کِلک شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به کلک : ۱ - ساخته از نای نیی نیین . ۲ - قلمی .

پیشنهاد کاربران

چاسو کسیکه چاه قنات را به سمت مظهر آن سو میزند از آن جهت کانال را سو گفته اند چون در مظهر با نار و خورشید روبرو می شود. ولذا وزارت نیرو در سفره های آب زیر زمین تحقیق کامل مانند آب شناسان دو هزار سال پیش
...
[مشاهده متن کامل]
نبوده اند و نتیجه مطلوب نداده اند مثلا سه سال پیش همه در اخبار خواندید که وقتی کلنگ مغنی مرحوم ناشی بوده سنگی را در آبگون میکند فشار آب پنج نفری که در کانال در عمق صدو هشتاد متری کار میکرده بودند آنقدر به سمت مظهر پایین میبرد که جنازه آنها را بعد دو هفته در عمق صدو پنجاه متری پیدا کردند همین اتفاق هم در قنات پهلوی آن قنات ایستیر رخ میداده ولی مغنی خبره تا یک کلنگ میزند می بیند آب فوران دارد میگوید فرار کنید برزید بالا تا بریم انلعام نخود را بگیریم آب زیاد است همان آب در مظهر به نقطه عمق صفر میرسد ولی باز قنات روستای مسکن دوششعبه میشود یکی تا ممظهر استیر میرود که صدمتر عمق دارد و دیگری تا مظهر کسکن که آنهم همان صد متر است پس سفره آب قنات مسکن با سفره اب استیر و کسکن یکی نیست اگر قنات استیر و کسکن بخواد به سفره آب مسکن برسد باید سیصد متر به ژرف زمین برود ولی وازرت نیرو همیشه با ما از یک سفره آب سخن گفته است

دِرچه همانا درب کوچک است ولی به پنجره چون درب کوچک دارد. و به خاطر ااینکه مخفف و بدون باز شدن دهان ادا شود لذا با کسره خرف اول دِ و سکون حرف دوم ر و چه که از اداات و ادوات کوچک کردن است مانند لگنچه بیلچه بیل کار مغنیان د ر کاریز است البته به مغنی در پارسی چاه خو میگویند که بیان ساده آن چاخو است
قلبکن چیزی که منظم بریده و کنده نمیشود و قلب و ناجور کنده میشود قلب کن نام دارد که در قدیم سوراخ و خوخه و پنجره ای که از دیوار خوانه قلب با کلنگ کنده میشد لذا به ان هم قلب کن میگفتند و بعد پنجره ها عمومیت
...
[مشاهده متن کامل]
همه را قلبکن میگفتند لذا قلب قلب را بر ر وی قلب سی گزار که نام بلقیس باشد درست است و غلبکن فرهنگ ها یک اشتباه بوده فراگیر شده است و لذا کجی قلاب هم به خاطر قلبی ان قلاب نامیده شده است و در خراسان اگر کسی جایش در یک ارتفاع خطر ناک جای مطمئن نباشد میگوید جایم قلب است سکه قلب است و دیگر هرچیز نا درست قلب نام دارد و حتی دل که قلب نامیده شده چون یک سطح هموار و ساف در او وجود ندارد

کلکین در خراسان به پنجره کلکین میگویند این وازه از ایران باستان است و چند ابادی با نام کلکین داریم و چون منسوب به نی است وقلم هم که کلک میگویند یعنی نی و قایق هائی که با نی و پوست ومشک پرباد میساختند کلک
...
[مشاهده متن کامل]
یا کلکین بود و پنجره هم بدو سبب کلکین میگویند یک چون ان زمان شیشه کمتر کار برد داشت با نی پنجره را مشبک میکردند دوم اینکه حصیری از نی بر جلو ان می بافتند که درب های کرکره ای و خودکار برقی که پایین بالا می شود از روی ان نی های حصیری و کلکین ساخته شده و بدین سبب کلکین میگویند هیچ شکی نیست که فرهنگ کهن ما باهند که صد در صد وجه مشترک دارد بلکه با جامعه متمدن نیز در خیلی از واژگان تشریک مساعی دارند مانند بازار مادر پدر برادر در نام ها ابراهیم داوود موشا یا موسا نجمان مریم و داستان ادم و هوا و طوفان نوح در قران و تورات و انجیل رنگ علمی میگیرد اگر حقیت نبود این واژگان مشترک چکار میکند و ما در خراسان به بینی هم نوس میگوییم پس نباید بجرم هندی بودن کلکین اورا از واژگان پارسی جدا کنیم و کلکین نام دیگر پنجره می باشد

پنجره، دریچه. پنداشته می شود که این واژه ریشۀ هندی یا سانسکریت داشته باشد. در سانسکریت کِلکِی است.

بپرس