کلچیدن

لغت نامه دهخدا

کلچیدن. [ ک َ دَ ] ( مص ) بستن شیر و مانند آن چنانکه در جغرات. دلمه شدن چنانکه شیر و خون. بسته شدن شیر بصورت ماست و پنیر یا لور. خثور. بریدن شیر. دفزک شدن شیر. ستبر شدن شیر. خفته شدن شیر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

فرهنگ فارسی

بستن شیر و مانند آن چنانکه در جغرات . دلمه شدن چنانکه شیر و خون . خثور . بریدن شیر

پیشنهاد کاربران

در منطقه بیضا در حوالی شیراز از واژه کلچیدن در موارد زیر استفاده میشود:
چیزی را تا انتها خوردن یا مصرف کردن
اصلاح آن هم هست:
مثل سگ تا روی استخوان کَلَچید!!!
یعنی مثل سگ گوشتها را تا روی استخوان طوری خورد که استخوان سفید سفید و پاک پاک شد. . .
...
[مشاهده متن کامل]

امیدوارم مقصود را بخوبی بیان کرده باشم.

بپرس