کلودآشیل دبوسی ( به فرانسوی: Claude - Achille Debussy ) آهنگساز فرانسوی در ۲۲ اوت ۱۸۶۲ در سن ژرمن آن له زاده شد و در ۲۵ مارس ۱۹۱۸ در پاریس از دنیا رفت.
دبوسی و مودست موسورگسکی را به وجود آورنده سبک دریافتگری ( امپرسیونیسم ) در موسیقی می دانند اما او خود ( همچون موریس راول ) از پذیرفتن آن ابا و پرهیز داشت. در هر حال او یکی از مؤثرترین آهنگسازان قرن بیستم است: Stuckenschmidt ( موزیکولوگ آلمانی ) : «دبوسی اولین آهنگساز رادیکال عصر جدید است».
دبوسی در خانواده ای متوسط به دنیا آمد، پدر او مغازه دار و مادرش به خیاطی مشغول بود. در سال ۱۸۷۲ وارد هنرستان موسیقی ( کنسرواتوار ) پاریس شد و به مدت ۱۲ سال در آنجا به فراگیری موسیقی پرداخت. در سال ۱۸۷۹، آموزگارش آنتونین مامونتل، با وجود اینکه از دبوسی چندان دل خوشی نداشت اما او را به نادژدا فن مک ( حامی اسرارآمیز چایکوفسکی ) که در جستجوی یک نوازنده پیانو بود، معرفی کرد؛ دبوسی همچنین به فرزندان او درس پیانو می داد و گاهی با خود او پیانوی چهار دست نیز می نواخت. [ ۱] سه بار اقامت بلند مدت در روسیه برای دبوسی فرصت بسیار خوب و مهمی بود تا فرهنگ موسیقی خود را پربارتر گرداند و نیز به او این امکان را داد تا با موسیقیدانان آن سرزمین آشنا گردد. در این میان او در هنرستان موسیقی به شاگردی گیرو درآمد. آموزگاری که شاگردانش را به اندیشیدن در هنر و تکنیک های شخصیشان فرا می خواند؛ روشی که مورد ستایش دبوسی بود و این موجب شد که دوستی ژرفی میان او و آموزگارش برقرار گردد. در ۱۸۸۳ با «کانتات گلادیاتور» در مسابقه جایزه رم شرکت جست اما تنها جایزه دوم را از آن خود کرد، اما سال پس از آن با قطعه «کودک نابغه» موفق به دریافت جایزه رم گردید. اندکی بعد واکنش او به این پیروزی چنین بود: «. . . که مرا باور کنند یا نه، می توانم بگویم که تمام شادی من از بین رفت… گرفتاری هایی که یک عنوان رسمی به همراه می آورد را به روشنی می دیدم و دانستم که دیگر آزاد نیستم. »
پس از یک دوره اقامت کوتاه در ویلا مدیسیس - چون سختگیری های زندگی در آنجا برایش غیرقابل تحمل بود - ویلا را به قصد پاریس ترک کرد و در آنجا در پیوندی عاشقانه با دختری به نام گابریل دوپون که امور مالی دبوسی را به خوبی اداره می کرد و در دیدارهای پیوسته با دوست شاعرش استفان مالارمه روزگار را سپری می کرد. وی در ۱۸۸۸ برای نخستین بار به بایروت سفر کرد و سال پس از آن به آنجا سفری دوباره کرد، در بازگشت او «دیوانه وار» پیرو ریشارد واگنر شده بود. او سال ها بعد با تندی زیادی از واگنر انتقاد می کرد. در سال ۱۸۸۹ و در نمایشگاه جهانی پاریس با موسیقی آسیای دور آشنا گردید، در همین سال به مطالعه اپرای بوریس گودونف اثر مودست موسورگسکی که سن سانس از روسیه آورده بود پرداخت که دریچه های تازه ای در موسیقی را به رویش گشود. او اپرای رودریگ و شیمن را نیمه کاره رها کرد تا سال ها بعد به دست ادیسون دنیسوف تکمیل و در سال ۱۹۹۳ در اپرای لیون اجرا شود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدبوسی و مودست موسورگسکی را به وجود آورنده سبک دریافتگری ( امپرسیونیسم ) در موسیقی می دانند اما او خود ( همچون موریس راول ) از پذیرفتن آن ابا و پرهیز داشت. در هر حال او یکی از مؤثرترین آهنگسازان قرن بیستم است: Stuckenschmidt ( موزیکولوگ آلمانی ) : «دبوسی اولین آهنگساز رادیکال عصر جدید است».
دبوسی در خانواده ای متوسط به دنیا آمد، پدر او مغازه دار و مادرش به خیاطی مشغول بود. در سال ۱۸۷۲ وارد هنرستان موسیقی ( کنسرواتوار ) پاریس شد و به مدت ۱۲ سال در آنجا به فراگیری موسیقی پرداخت. در سال ۱۸۷۹، آموزگارش آنتونین مامونتل، با وجود اینکه از دبوسی چندان دل خوشی نداشت اما او را به نادژدا فن مک ( حامی اسرارآمیز چایکوفسکی ) که در جستجوی یک نوازنده پیانو بود، معرفی کرد؛ دبوسی همچنین به فرزندان او درس پیانو می داد و گاهی با خود او پیانوی چهار دست نیز می نواخت. [ ۱] سه بار اقامت بلند مدت در روسیه برای دبوسی فرصت بسیار خوب و مهمی بود تا فرهنگ موسیقی خود را پربارتر گرداند و نیز به او این امکان را داد تا با موسیقیدانان آن سرزمین آشنا گردد. در این میان او در هنرستان موسیقی به شاگردی گیرو درآمد. آموزگاری که شاگردانش را به اندیشیدن در هنر و تکنیک های شخصیشان فرا می خواند؛ روشی که مورد ستایش دبوسی بود و این موجب شد که دوستی ژرفی میان او و آموزگارش برقرار گردد. در ۱۸۸۳ با «کانتات گلادیاتور» در مسابقه جایزه رم شرکت جست اما تنها جایزه دوم را از آن خود کرد، اما سال پس از آن با قطعه «کودک نابغه» موفق به دریافت جایزه رم گردید. اندکی بعد واکنش او به این پیروزی چنین بود: «. . . که مرا باور کنند یا نه، می توانم بگویم که تمام شادی من از بین رفت… گرفتاری هایی که یک عنوان رسمی به همراه می آورد را به روشنی می دیدم و دانستم که دیگر آزاد نیستم. »
پس از یک دوره اقامت کوتاه در ویلا مدیسیس - چون سختگیری های زندگی در آنجا برایش غیرقابل تحمل بود - ویلا را به قصد پاریس ترک کرد و در آنجا در پیوندی عاشقانه با دختری به نام گابریل دوپون که امور مالی دبوسی را به خوبی اداره می کرد و در دیدارهای پیوسته با دوست شاعرش استفان مالارمه روزگار را سپری می کرد. وی در ۱۸۸۸ برای نخستین بار به بایروت سفر کرد و سال پس از آن به آنجا سفری دوباره کرد، در بازگشت او «دیوانه وار» پیرو ریشارد واگنر شده بود. او سال ها بعد با تندی زیادی از واگنر انتقاد می کرد. در سال ۱۸۸۹ و در نمایشگاه جهانی پاریس با موسیقی آسیای دور آشنا گردید، در همین سال به مطالعه اپرای بوریس گودونف اثر مودست موسورگسکی که سن سانس از روسیه آورده بود پرداخت که دریچه های تازه ای در موسیقی را به رویش گشود. او اپرای رودریگ و شیمن را نیمه کاره رها کرد تا سال ها بعد به دست ادیسون دنیسوف تکمیل و در سال ۱۹۹۳ در اپرای لیون اجرا شود.
wiki: کلود دبوسی