کلوته

/kolute/

لغت نامه دهخدا

کلوته. [ ک ُ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) کلاهی را گویند گوشه دار و پر پنبه که بیشتر بجهت طفلان دوزند و گوشه های آن را در زیر چانه ایشان بندند. ( برهان ). کلاهی که پنبه دار باشد و گوش اطفال را بپوشد و بعضی درویشان نیز بر سر گیرند. ( آنندراج ). کلوته. کلاهی گوشه دار که بین آستر و رویه آن را پرپنبه کنند و آن را کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوشه های آن را در زیر چانه بندند. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
صوفی شدی و صوف سیه شد لباس تو
چون صوفیان کلوته به سر بر عقیق رنگ.
سوزنی ( از آنندراج ).
بر نهی میزر و کلوته به سر
دل پی سیم و چشم در پی زر.
اوحدی ( از آنندراج ).
|| دامک دوشیزگان و دخترکان هم هست و آن روپاکی باشد مانند دام که دخترکان بر سر کنند و به عربی شبکه خوانند و بعضی گویند کلوته ازبرای دخترکان بمنزله کلاه است پسران را و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است و اصح آن است. ( برهان ).دامک دوشیزگان که بمنزله کلاه است مرپسران را و آن روپاکی باشد مانند دام که دخترکان بر سر کنند و به تازی شبکه نامند. ( ناظم الاطباء ). || روپاک و مقنعه را گویند عموماً. ( برهان ). || بمعنی حلقه دام. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
زمانه کرد مرا مبتلا به گردش او
گهی به نای کلوته گهی به پای کتب.
طیان ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و روی. آنرا پر پنبه کنند و آنرا کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوشهای آنرا در زیر چانه بندند : ( صوفی شدی زخوف سیه شد لباس تو چون صوفیان کلوته بسر بر عقیق رنگ ) . ( سوزنی ) ۲ - روپاکی مانند دام که دختر کان بر سر گذارند شبکه .

فرهنگ معین

(کُ تَ یا تِ ) (اِ. ) = گلوته : ۱ - کلاهی گوشه دار که لای بین آستر و رویة آن را بر پنبه کنند و آن را کودکان و نیز صوفیان پوشند و گوش های آن را در زیر چانه بندند. ۲ - روپاکی مانند دام که دخترگان بر سر گذارند، شبکه .

فرهنگ عمید

کلاهی که لای آن آستر و رویۀ آن پنبه دوخته باشند و روی گوش ها را بپوشاند، کلاه گوشی.

گویش مازنی

/kaloote/ کلاه ویژ ای که بانوان بر سر گذارند این کلاه جنبه ی تزیینی نیز داشته است &

پیشنهاد کاربران

بپرس