کلوایی
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
1 - چینی بندزن / چینی بند خورده
2 - هر چیز که به طور موقت به هم پیوند زده شده یا سرهم بندی شده است.
3 - آدم بیمار آسیب پذیر ِ نااستوار که احتمالا زیر عمل جراحی رفته است.
مثال: دیگه اون آدم سابق نیست، حسابی کلوایی شده.
2 - هر چیز که به طور موقت به هم پیوند زده شده یا سرهم بندی شده است.
3 - آدم بیمار آسیب پذیر ِ نااستوار که احتمالا زیر عمل جراحی رفته است.
مثال: دیگه اون آدم سابق نیست، حسابی کلوایی شده.