کلوایی

لغت نامه دهخدا

کلوایی. [ ک َل ْ ] ( ص نسبی ) در لهجه اصفهانی ، استاد رخنه گر. ( از فرهنگ فارسی معین ذیل کلوا ). و رجوع به کلوا و کلوابند شود.

پیشنهاد کاربران

1 - چینی بندزن / چینی بند خورده
2 - هر چیز که به طور موقت به هم پیوند زده شده یا سرهم بندی شده است.
3 - آدم بیمار آسیب پذیر ِ نااستوار که احتمالا زیر عمل جراحی رفته است.
مثال: دیگه اون آدم سابق نیست، حسابی کلوایی شده.

بپرس