کلهر
/kalhor/
لغت نامه دهخدا
کلهر. [ ک َ هَُ ] ( اِخ ) از کوههای رشته جبال پشتکوه است و حد جنوبی کرمانشاهان را تشکیل می دهد. ( از جغرافیای غرب ایران ص 29 و 73 ).
کلهر. [ ک َ هَُ ] ( اِخ ) یکی از ایل های کرد است که تقریباً مرکب ازده هزار خانوار است بدین ترتیب : خالدی 2000 خانوار، شیانی 1000 خانوار، سیاسیا 1000 خانوار، کاظم خانی 1000 خانوار، تلش 500 خانوار، خمان 500 خانوار، گرگا 500 خانوار، کله پا 500 خانوار، قوچی 500 خانوار، هارون آبادی 600 خانوار، منصوری 1000 خانوار، کله جوب 300 خانوار، الوندی 100 خانوار، شوان 200 خانوار، ماهیدشتی 150 خانوار، بداغ بیکی 100 خانوار، زینل خانی 50خانوار، شاهینی 40 خانوار. مرکز این ایل گیلان و مسکنشان هارون آباد، شیان ، بره شمین و قلعه شاهین دبر است. دارای مراتع وسیع و معادن ذغال سنگ است و افراد ایل به ترتیب اغنام و احشام می پردازند. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61 و 62 ).
کلهر. [ ک َ هَُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان روضه چای است که در بخش حومه شهرستان ارومیه واقع است و 212 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
کلهر. [ ک َ هَُ ] ( اِخ ) میرزا محمدرضا ( 1245 - 1310 هَ. ق. ) از خوشنویسان و استادان خط نستعلیق و اصلاً از ایل کرد کلهر کرمانشاهان است. وی پس از گذراندن ایام جوانی نزد میرزامحمد خوانساری شاگرد آقامحمد مهدی طهرانی به آموختن خط پرداخت و سپس به مشق کردن از روی خطوط اصلی استادان قدیم مخصوصاً میرعماد قزوینی مشغول شد و برای دیدن و مشق کردن از روی نمونه های اصیل و خوب خط نستعلیق به قزوین و اصفهان سفر کرد و مدتی بدین ترتیب مشغول مشق و تمرین بود تا در نوشتن خط نستعلیق استاد شد و آوازه شهرتش به ناصرالدین شاه رسید و ناصرالدین شاه او را به حضور طلبید تا پیش او مشق کند و گاه گاهی از راه تفنن از روی سرمشق های او می نوشت. ناصرالدین شاه دستور داد تا میرزای کلهر در اداره انطباعات قبول عضویت کند، اما وی از آنجا که مردی بلند همت و آزادمنش بود نپذیرفت و مقرر شد که گاهگاهی برای اداره ٔانطباعات که به سرپرستی صنیعالدوله ( اعتمادالسلطنه )اداره می شده کتابت کند و اجرت بگیرد. اما در سال 1300 هَ. ق. در سفر دوم ناصرالدین شاه به خراسان که قرار شده بود روزنامه ای به خط نستعلیق در اردوی ناصرالدین شاه در طی راه با چاپ سنگی بطبع رسد، عضویت اداره انطباعات را قبول کرد و نوشتن نسخه اصلی این روزنامه که نام آن را «اردوی همایون » گذاشتند به میرزای کلهر محول گردید. خط «اردوی همایون » که مجموعاً دوازده شماره انتشار یافت از بهترین نمونه های خطوط چاپی اوست. وی در وبای عام طهران که در سال 1309 - 1310هَ. ق. اتفاق افتاد به این مرض مبتلا گردید و درگذشت. آنچه از آثار هنری میرزای کلهر بجای مانده غیر ازقطعات و سطوری که در مجموعه های خصوصی مضبوط است تعدادی کتابها و روزنامه هاست که به میل خود یا به تشویق دیگران نوشته و در طهران به چاپ سنگی بطبع رسیده است. فهرست این نوشته ها از این قرار است : 1 - قسمت مهم روزنامه شرف. 2 - دوازده شماره روزنامه اردوی همایون. 3- سفرنامه دوم ناصرالدین شاه به خراسان. 4 -کتاب مخزن الانشاء که منتخبی است از منشآت یک عده ازمنشیان ، و میرزا خود در انتخاب آنها دخالت داشته است. 5 - کتاب فیض الدموع تألیف میرزا ابراهیم نواب طهرانی. 6 - کتاب منتخب السلطان که آن را ناصرالدین شاه از اشعار حافظ و سعدی انتخاب کرده است. 7 - رساله ٔغدریه. 8 - بعضی قسمتها از سفرنامه کربلای ناصرالدین شاه. 9 - نصایح الملوک. 10 - مناجات نامه خواجه عبداﷲ انصاری. 11 - قسمتی از یکی از چاپهای کلیات قاآنی که در جوانی نوشته شده است. ( از مجله یادگار، سال اول ، شماره 7 ). و رجوع به همین مأخذ و تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار تألیف عبداﷲ مستوفی شود.
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
کلهر (میانه). کلهر یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بروان غربی بخش ترکمان چای شهرستان میانه واقع شده است. بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۰۸ نفر ( ۱۷۹ خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: کلهر (میانه)
دانشنامه آزاد فارسی
کَلْهُر
ایل بزرگ کُرد، ساکن در اراضی جنوب غرب کرمانشاه، از ماهیدشت تا مرزهای ایران و عراق. سردسیر این مردم در اسلام آباد غرب و گرمسیر آنان در گیلان غرب برگزار می شود. در میان کلهرها، طوایف چهارگانۀ خالدی، سیاه سیاه/ سیاسیا، شیان و کاظم خانی، معروف به هزاره، از بقیه اعتبار و اهمیت بیشتری دارند. کلهرها، به استثنای اقلیتی از علی اللهیان، پیروان مذهب شیعۀ امامیه اند. اینان در بنیچه بندی نظامی دورۀ قاجاریه، فوجی ۸۰۰نفری در اختیار دولت قرار دادند که نیمی از آنان از طوایف چارگانۀ هزاره و بقیه از دیگر طوایف بودند. نظام اجتماعی ایل کلهر دست کم از دورۀ آقامحمدخان قاجار تا دورۀ پهلوی اول که سازمان اجتماعی کلهرها دگرگون شد، مبتنی بر ایلخانی گری بود. گروه اول ایلخانان کلهر که تا سلطنت ناصر الدین شاه این مقام را در اختیار داشتند، خانوادۀ حاجی زادگان کلهر بودند. حاجی منوچهرخان کلهر و پسرانش همگی به زیارت خانۀ خدا نائل آمده بودند و به این سبب به حاجی زادگان کلهر شهرت داشتند. این مقام در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به خاندان یاوری، شعبۀ دیگری از حاجی زادگان، منتقل شد. داودخان امیراعظم ( ـ۱۳۳۰ق)، ایلخان معروف کلهر و بزرگ ترین و مقتدرترین و ثروتمندترین ایلخان غربِ ایران، از مخالفان انقلاب مشروطیت بود. اتباع او نیروی اصلی شورش ابوالفتح میرزا سالارالدوله را تشکیل می دادند. دسته ای از خوانین بزرگ کلهر از شدت مظالم او به عراق عرب گریختند و حاجی زادگان کلهر نیز به واسطۀ قدرت او، از مقام موروثی خود محروم شدند. در دورۀ سلطنت پهلوی اول، بخش اعظم اراضی ایل کلهر به بهانه های واهی به تصرّف دربار درآمد و نام سرزمین آن ها به باوندپور تغییر یافت، اما پس از استعفای پهلوی اول و تغییر اوضاع سیاسی ایران، نام باوندپور لغو شد. ایل کلهر، زمانی بزرگ ترین گروه چادرنشین کردان جنوبی را تشکیل می دادند. جمعیت کلهر ها در اواخر قاجاریه، بین ۲۰ تا ۳۰هزار خانوار بود که ظاهراً بسیاری از آنان چادرنشین بودند، اما به تدریج تعداد چادرنشینان ایل کلهر به ۱,۷۷۰ خانوار کاهش یافت. کلهرها از گروه های قدیمی کردان ناحیۀ کرمانشاه به شمار می رفتند. دو دسته از خوانین کلهر که حکومت نواحی دره تنگ و ماهیدشت را در اختیار داشتند، تا اوایل قرن ۱۱ق تابع دولت عثمانی بودند و پس از پیروزی های شاه عباس صفوی بر عثمانیان دوباره به خدمت دولت ایران درآمدند. نجف قلی خان کلهر در دورۀ نادرشاه افشار سرکردۀ این مردم بود. کلهرها پس از قتل نادر، در بعضی حوادث ناحیۀ کرمانشاه، ازجمله جنگ با میرزا تقی خان وزیر، دخالت داشتند. گروه هایی از کلهرها نیز در سقز، ساوه، قم، قزوین و لوشان سکونت دارند.
ایل بزرگ کُرد، ساکن در اراضی جنوب غرب کرمانشاه، از ماهیدشت تا مرزهای ایران و عراق. سردسیر این مردم در اسلام آباد غرب و گرمسیر آنان در گیلان غرب برگزار می شود. در میان کلهرها، طوایف چهارگانۀ خالدی، سیاه سیاه/ سیاسیا، شیان و کاظم خانی، معروف به هزاره، از بقیه اعتبار و اهمیت بیشتری دارند. کلهرها، به استثنای اقلیتی از علی اللهیان، پیروان مذهب شیعۀ امامیه اند. اینان در بنیچه بندی نظامی دورۀ قاجاریه، فوجی ۸۰۰نفری در اختیار دولت قرار دادند که نیمی از آنان از طوایف چارگانۀ هزاره و بقیه از دیگر طوایف بودند. نظام اجتماعی ایل کلهر دست کم از دورۀ آقامحمدخان قاجار تا دورۀ پهلوی اول که سازمان اجتماعی کلهرها دگرگون شد، مبتنی بر ایلخانی گری بود. گروه اول ایلخانان کلهر که تا سلطنت ناصر الدین شاه این مقام را در اختیار داشتند، خانوادۀ حاجی زادگان کلهر بودند. حاجی منوچهرخان کلهر و پسرانش همگی به زیارت خانۀ خدا نائل آمده بودند و به این سبب به حاجی زادگان کلهر شهرت داشتند. این مقام در اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به خاندان یاوری، شعبۀ دیگری از حاجی زادگان، منتقل شد. داودخان امیراعظم ( ـ۱۳۳۰ق)، ایلخان معروف کلهر و بزرگ ترین و مقتدرترین و ثروتمندترین ایلخان غربِ ایران، از مخالفان انقلاب مشروطیت بود. اتباع او نیروی اصلی شورش ابوالفتح میرزا سالارالدوله را تشکیل می دادند. دسته ای از خوانین بزرگ کلهر از شدت مظالم او به عراق عرب گریختند و حاجی زادگان کلهر نیز به واسطۀ قدرت او، از مقام موروثی خود محروم شدند. در دورۀ سلطنت پهلوی اول، بخش اعظم اراضی ایل کلهر به بهانه های واهی به تصرّف دربار درآمد و نام سرزمین آن ها به باوندپور تغییر یافت، اما پس از استعفای پهلوی اول و تغییر اوضاع سیاسی ایران، نام باوندپور لغو شد. ایل کلهر، زمانی بزرگ ترین گروه چادرنشین کردان جنوبی را تشکیل می دادند. جمعیت کلهر ها در اواخر قاجاریه، بین ۲۰ تا ۳۰هزار خانوار بود که ظاهراً بسیاری از آنان چادرنشین بودند، اما به تدریج تعداد چادرنشینان ایل کلهر به ۱,۷۷۰ خانوار کاهش یافت. کلهرها از گروه های قدیمی کردان ناحیۀ کرمانشاه به شمار می رفتند. دو دسته از خوانین کلهر که حکومت نواحی دره تنگ و ماهیدشت را در اختیار داشتند، تا اوایل قرن ۱۱ق تابع دولت عثمانی بودند و پس از پیروزی های شاه عباس صفوی بر عثمانیان دوباره به خدمت دولت ایران درآمدند. نجف قلی خان کلهر در دورۀ نادرشاه افشار سرکردۀ این مردم بود. کلهرها پس از قتل نادر، در بعضی حوادث ناحیۀ کرمانشاه، ازجمله جنگ با میرزا تقی خان وزیر، دخالت داشتند. گروه هایی از کلهرها نیز در سقز، ساوه، قم، قزوین و لوشان سکونت دارند.
wikijoo: کلهر
پیشنهاد کاربران
کَلْهُر ؛ کلمه ی کَلْهُر نیز که نام یک طایفه ی بزرگ و قدیمی کُرد از هموطنان عزیرمان در غرب ایران در منطقه ی هورامانات یا اورامانات است و دارای فرهنگ و تمدن و تاریخ غنی می باشند و در کرمانشاه و ایلام و لرستان زندگی می کنند. کلمه ی کلهر با توجه به حقیقت و ذات لطیف رفتاری و آوایی حرف ( ه ) در معنای کاربردی کلمات منطبق با عالم واقع که از ابزارهای صدور و ایجاد آوا و حروف و کلمات در کام و دهان انسان به مفهوم دانشمند و عارف و حکیم دارای مفهوم می باشد. یعنی کالی که هور و حرارت داشته باشد. با توجه به ذات آوایی حرف ( ه ) که به ابعاد لطیف در عالم ماده و معنا در عالم واقع اشاره دارد به مفهوم گرمای وجود و حیات و دانایی و معرفت و تفکر و علم و فرهنگ و اینگونه موارد اشاره دارد.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر کلمه ی کلهر منطبق با کلمات تحلیل شده در متن زیر خدمت عزیزان تبیین گردیده است ؛
کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل و خالی به معنا و مفهوم تُهی و چیز میان دار به انسانهای دارای هوشیاری کم، و انسان های کَلّه کال یا گِردمغز و دیوانه با ضریب هوشی کم، کالیو گفته می شود.
مرتبط با کلمه ی کالِب یا غالب و قال به مفهوم سوراخ و مرتبط با کلمه ی کالبد به مفهوم غالبی برای روح. در زبان های محلی به سوراخ و حُفره، قال نیز گفته می شود. حتی کلمه ی قلب به مفهوم عضوی که دارای حفره می باشد و حتی کلمه ی تَقَلُّب به مفهوم خالی بالا آمدن به لحاظ راسته ی مفاهیم مرتبط با این کلمه می باشد. حتی در فرهنگ عرب به سگ از آن جهت کَلْب می گویند که فقط سر و صدا و واق واق می کند و نسبت به گرگ و کفتار و پلنگ و شیر و خرس قدرتی ندارد. و با سر و صدا کردن خودش را بر شرایط غالب می کند و در حالت تنها بودن این حیوان، خالی از قدرت می باشد و بیشتر حالت آژیر خطر می باشد تا یک محافظ قدرتمند.
اصطلاح میوه ی کال، یعنی میوه ای که هنوز پُر نشده و نرسیده است. و هنوز خالی از جذب شدن املاح و عناصر برای رشد و تعالی در میوه می باشد.
به مسیر عبور جریان آب هم که در سطح زمین شکاف ایجاد کرده و خالی کرده باشد و آب نداشته باشد کال گویند. اصطلاح کالشور در نمک زارها و کویرهای ایران بسیار نام گذاری گردیده است. کلمه کالیمانی و کالیمانجارو نیز مرتبط با این مفهوم می باشد.
کلمه ی کالیبر نیز به لوله تفنگ که گلوله در آن حرکت می کند گویند. کلمه کُلْت نیز مرتبط با همین راسته ی مفهومی می باشد.
کالیبره ؛ اصطلاح کالیبره کردن با نگارش calibration نیز به مفهوم تنظیم کردن به تناسب یک حالت استاندارد و مرجع و لقّی گیری و پُر کردن فضای خالی در صنعت، جهت جلوگیری از ارتعاش حاصله از بازی و حرکت قطعه دَوّار در فضای خالی یک اصطلاح رایج می باشد.
اصطلاح کالیمبا در هنر موسیقی نیز به نوعی ساز که دارای جعبه تو خالی با تیغه هایی نصب شده بر روی آن گفته می شود.
اصطلاح کالِج یا کالوج یا کالوچ ؛ با توجه به ذات حرف ( ج یا چ ) در انتهای کلمه که نمایانگر یک جریان زاینده مثل چشمه از درون به بیرون می باشد و با ترجمه و برگردان دانشکده و آموزشگاه به مفهوم محلی یا کلاسی برای پُر شدن و صدور علم به لحاظ علمی و فرهنگی یا فکری.
کلید؛ کلمه ی کالج و کالوج به لحاظ راسته ی مفاهیم کلمات مرتبط با کلمه ی کلید به مفهوم پُر کننده ی حُفره با تفسیر کلید حل مشکلات می باشد.
و کلمه ی کالچر با نگارش culture با ترجمه و برگردان فرهنگ و تمدن و سلول به مفهوم یک کار نرم افزاری و فکری و آموزشی یا پُر نمودن تفکر برای ساختن فرهنگ، ترجمه سلول نیز یک ترجمه موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی کالچر می باشد.
کِلْک ؛ کلمه و اصطلاح کِلْک شکردار نیز به نِی تو خالی که داخلش شیره ای شیرین دارد گویند.
اصطلاح کَلَک زدن نیز به مفهوم جیب بری و خالی کردن و فریب دادن یک اصطلاح رایج امروزی می باشد.
اصطلاح کَلَکْ هم که روی آب می اندازند به مفهوم قایق و تَشتَکی تو خالی که روی آب قرار بگیرد مفهوم دارد.
کالبد ؛ کلمه ی کالبد به معنی کالِب یا غالبی برای روح، کلمه ای مرتبط که در یک جایگاه کاربردی دیگر با ترجمه و برگردان جسد در زبان رایج فارسی امروزی در حال استفاده می باشد.
اصطلاح کالون یا گالون به مفهوم پیت و دَبّه و یا پارچ در حال استفاده امروزی می باشد.
کلمه ی کالری یا گالری تحت عنوان پوشه و پوشاندن یا فولدر به مفهوم فضایی برای پُر کردن و گالری ماشین نیز اصطلاح رایج قابل استفاده در زمان ما می باشد. حتی کلمه کالری و کِلوین که واحد سنجش دما و حرارت و گرما و انرژی می باشد مرتبط با این مفهوم می باشد.
میانکاله ؛ این کلمه نیز یک کانسپت کلامی با دو مفهوم موازی در یک کلمه می باشد. تحت عنوان نام شهر و مکانی که در میان یک کال قرار گرفته باشد.
کالسکه؛ نوعی از گاری که دارای یک فضای خالی و درون دار باشد.
حرف ک قابل تبدیل به حرف خ در قوانین کلمات است. این دو حرف با توجه به نزدیک بودن محل صدور آوایشان قابل تغییر در کلمات می باشند. مثل مکان و خانه. مثل کروش و خروش یا کورشید و خورشید و فراوان از این دست کلمات.
کلمه ی خَلْته و خِلار به مفهوم کیسه ی کوچک و بزرگ نیز مرتبط با مفهوم خالی بودن و فضا داشتن می باشد. البته کلمه ی خَلته برای اشیاء کوچک و سنگین و خِلار برای چیزهای سبک و پر حجم مثل پنبه و کاه در حال استفاده ی امروزی نیز می باشد.
از زاویه ی قانون تلاطم و چرخش و پخته شدن حروف و تغییر شکل حروف در پاتیل کلمات مرتبط با کلمه ی کَوَلْ نیز می باشد. اصطلاح کور و کَوَل نیز به صورت فیزیکی در اندام انسان در حال استفاده و به صورت معنایی به انسانهای نادان اطلاق می شود. در قنات ها و صنعت فاضلاب نیز اصطلاح کَوَل گذاری یا گلوگذاری برای جلوگیری از ریزش دیواره در فضای خالی چاه نیز یک اصطلاح رایجی می باشد.
اصطلاح باغ کولیدن به مفهوم خالی کردن مسیر آب و جوب نیز در زمانی استفاده می شود که باغبان مسیر عبور آب را با بیل در جوب بخواهد تمیز کند و خالی از چیزهای زائدی که مسیر آب را در جوب بند می آورد کند.
گالیله یا کالیله و کالیستنس ؛ صفتی برای انسان های دانشمند که به مرحله ای از علم می رسند که متوجه نادانی و کال بودن خود می شوند. انسان هایی که مانند یک میوه ی کال که دائماً در حال پُر کردن خود می باشند و دائماً در حال یادگیری و علم آموزی و تشنه ی علم هستند.
گیلاس؛ گیلاس چای به معنی لیوان چای که حرف ( ک گ خ ) قابل تبدیل به هم در قوانین کلمات می باشند. مثل مکان، خانه، سمنگان ( به مفهوم مکان دارای سمن و سما به مفهوم گرما مثل سماور و سماوات ) . و مرتبط با کلمه ی کِیْل و کیله و کیلو کردن نیز می باشد.
کالیسون؛ نوعی شیرینی سنتی فرانسوی به مفهوم شیرینی یا کلوچه و کیکی که با ادویه ها و مغزها، کوله و کلاسش پُر شده باشد.
کالیسَر؛ این کلمه به نوعی دیگر به ریخت کیاسر خودمان می باشد. و مفهوم این کلمه اشاره به جای بلندی مانند کوه و صخره دارد که مُشرف به یک دَرّه و روخانه و کال باشد.
کوکاکولا ؛ به مفهوم کوک کننده ی کول انسان. یا انرژی زا و نیرو بخش. کول از زاویه قانون مصوت ها و ذات حرف ( و ) مرتبطه با کوله پشتی که زاد و توشه ای در آن ذخیره شود می باشد.
کالیگولا؛ مرتبط و قابل تبدیل به کلمه ی کالی کول به مفهوم کسی که کوله اش خالی از چیزی باشد و برای انسان های کم خرد و نادان و سفیه و قصی القب استفاده می شود. این کلمه صفتی برای انسان های بسیار بی رحم و خونریز می باشد.
کالا؛ با توجه به ذات تعالی گونه و آوایی حرف ( آ ) در وسط و انتهای این کلمه، به مفهوم فرآورده و محصول با کیفیت . یعنی محصولی که کال نیست بلکه کالا شده است. مانند میوه ی کالی که هنوز نرسیده باشد ولی با کول شدن کوله ی آن کالا گردیده باشد یعنی به محصولی با کیفیت تبدیل شده باشد که بتوان آن را به بازار ارائه داد.
کال به مفهوم میوه ی نارس و در حال رشد و آر به مفهوم انرژی و نیرو و قدرت.
کالار؛ کال آر ، آر به معنی نیرو و انرژی، اصطلاح کالار شدن به مفهوم تنومند شدن و نیرومند شدن و قوی شدن می باشد. به بُز و قوچ تنومند که جوان باشد نیز کالار گویند. در بُعد انرژی مرتبط با کلمه ی کالاری به مفهوم رودخانه ی وحشی با جریان و سرعت آب زیاد
کالاهاری ؛ با توجه به ذات حرف ( آ ) در میان کلمه ی هار که یک ذات رو به افزایش و تعالی در عالم واقع می باشد به مفهوم هور و حرارت زیاد در کال. در بیابان های بی آب و علفی که بر اثر شدت حرارت زیاد، بی آب و علف و خالی از سرسبزی شده باشد. هار به مفهوم حُرم و حرارت و گرما و انرژی زیاد.
کَلْهُر ؛ کلمه ی کَلْهُر نیز که نام یک طایفه ی بزرگ و قدیمی کُرد از هموطنان عزیرمان در غرب ایران در منطقه ی هورامانات یا اورامانات است و دارای فرهنگ و تمدن و تاریخ غنی می باشند و در کرمانشاه و ایلام و لرستان زندگی می کنند. کلمه ی کلهر با توجه به حقیقت و ذات لطیف رفتاری و آوایی حرف ( ه ) در معنای کاربردی کلمات منطبق با عالم واقع که از ابزارهای صدور و ایجاد آوا و حروف و کلمات در کام و دهان انسان به مفهوم دانشمند و عارف و حکیم دارای مفهوم می باشد. یعنی کالی که هور و حرارت داشته باشد. با توجه به ذات آوایی حرف ( ه ) که به ابعاد لطیف در عالم ماده و معنا در عالم واقع اشاره دارد به مفهوم گرمای وجود و حیات و دانایی و معرفت و تفکر و علم و فرهنگ و اینگونه موارد اشاره دارد.
کالار بام ؛ به خانه هایی با سقف شیروانی و شیب دار که در میانه ی شیب بام آن حفره ها و نورگیرها و پنجره هایی در آن تعبیه می شود گویند.
کالاراوا یا کالارابا؛ به محل و سرزمین یا منطقه ای مسکونی گویند که دارای یک روخانه ی دائمی و پُر آب باشد. نام منطقه ای مسکونی در سریلانکا.
کالوخ یا کُلوخ ؛ با توجه به ذات آوایی و رفتاری حرف ( خ ) از محل صدور آن از ابزارهای کلامی دهان مثل ( لب دندان زبان حلق سقف ) منطبق بر عالم واقع در انتهای این کلمه، به مفهوم خاک خشکی که نرم نباشد ولی سفت هم نشده باشد. یعنی مثل میوه ی کالی که نرسیده باشد و به اوج تعالی خود نرسیده باشد در کلمه ی کلوخ نیز در یک بُعد دیگر به مفهوم خاک سفت نشده مفهوم می رساند.
اگر از قانون مُصَوِّت ها هم به این کلمه ورود کنیم کلماتی از قبیل کَل کال کول کیل کوله کیله، باز هم حوزه ی مفاهیم را گسترده تر می کند.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر کلمه ی کلهر منطبق با کلمات تحلیل شده در متن زیر خدمت عزیزان تبیین گردیده است ؛
کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل و خالی به معنا و مفهوم تُهی و چیز میان دار به انسانهای دارای هوشیاری کم، و انسان های کَلّه کال یا گِردمغز و دیوانه با ضریب هوشی کم، کالیو گفته می شود.
مرتبط با کلمه ی کالِب یا غالب و قال به مفهوم سوراخ و مرتبط با کلمه ی کالبد به مفهوم غالبی برای روح. در زبان های محلی به سوراخ و حُفره، قال نیز گفته می شود. حتی کلمه ی قلب به مفهوم عضوی که دارای حفره می باشد و حتی کلمه ی تَقَلُّب به مفهوم خالی بالا آمدن به لحاظ راسته ی مفاهیم مرتبط با این کلمه می باشد. حتی در فرهنگ عرب به سگ از آن جهت کَلْب می گویند که فقط سر و صدا و واق واق می کند و نسبت به گرگ و کفتار و پلنگ و شیر و خرس قدرتی ندارد. و با سر و صدا کردن خودش را بر شرایط غالب می کند و در حالت تنها بودن این حیوان، خالی از قدرت می باشد و بیشتر حالت آژیر خطر می باشد تا یک محافظ قدرتمند.
اصطلاح میوه ی کال، یعنی میوه ای که هنوز پُر نشده و نرسیده است. و هنوز خالی از جذب شدن املاح و عناصر برای رشد و تعالی در میوه می باشد.
به مسیر عبور جریان آب هم که در سطح زمین شکاف ایجاد کرده و خالی کرده باشد و آب نداشته باشد کال گویند. اصطلاح کالشور در نمک زارها و کویرهای ایران بسیار نام گذاری گردیده است. کلمه کالیمانی و کالیمانجارو نیز مرتبط با این مفهوم می باشد.
کلمه ی کالیبر نیز به لوله تفنگ که گلوله در آن حرکت می کند گویند. کلمه کُلْت نیز مرتبط با همین راسته ی مفهومی می باشد.
کالیبره ؛ اصطلاح کالیبره کردن با نگارش calibration نیز به مفهوم تنظیم کردن به تناسب یک حالت استاندارد و مرجع و لقّی گیری و پُر کردن فضای خالی در صنعت، جهت جلوگیری از ارتعاش حاصله از بازی و حرکت قطعه دَوّار در فضای خالی یک اصطلاح رایج می باشد.
اصطلاح کالیمبا در هنر موسیقی نیز به نوعی ساز که دارای جعبه تو خالی با تیغه هایی نصب شده بر روی آن گفته می شود.
اصطلاح کالِج یا کالوج یا کالوچ ؛ با توجه به ذات حرف ( ج یا چ ) در انتهای کلمه که نمایانگر یک جریان زاینده مثل چشمه از درون به بیرون می باشد و با ترجمه و برگردان دانشکده و آموزشگاه به مفهوم محلی یا کلاسی برای پُر شدن و صدور علم به لحاظ علمی و فرهنگی یا فکری.
کلید؛ کلمه ی کالج و کالوج به لحاظ راسته ی مفاهیم کلمات مرتبط با کلمه ی کلید به مفهوم پُر کننده ی حُفره با تفسیر کلید حل مشکلات می باشد.
و کلمه ی کالچر با نگارش culture با ترجمه و برگردان فرهنگ و تمدن و سلول به مفهوم یک کار نرم افزاری و فکری و آموزشی یا پُر نمودن تفکر برای ساختن فرهنگ، ترجمه سلول نیز یک ترجمه موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی کالچر می باشد.
کِلْک ؛ کلمه و اصطلاح کِلْک شکردار نیز به نِی تو خالی که داخلش شیره ای شیرین دارد گویند.
اصطلاح کَلَک زدن نیز به مفهوم جیب بری و خالی کردن و فریب دادن یک اصطلاح رایج امروزی می باشد.
اصطلاح کَلَکْ هم که روی آب می اندازند به مفهوم قایق و تَشتَکی تو خالی که روی آب قرار بگیرد مفهوم دارد.
کالبد ؛ کلمه ی کالبد به معنی کالِب یا غالبی برای روح، کلمه ای مرتبط که در یک جایگاه کاربردی دیگر با ترجمه و برگردان جسد در زبان رایج فارسی امروزی در حال استفاده می باشد.
اصطلاح کالون یا گالون به مفهوم پیت و دَبّه و یا پارچ در حال استفاده امروزی می باشد.
کلمه ی کالری یا گالری تحت عنوان پوشه و پوشاندن یا فولدر به مفهوم فضایی برای پُر کردن و گالری ماشین نیز اصطلاح رایج قابل استفاده در زمان ما می باشد. حتی کلمه کالری و کِلوین که واحد سنجش دما و حرارت و گرما و انرژی می باشد مرتبط با این مفهوم می باشد.
میانکاله ؛ این کلمه نیز یک کانسپت کلامی با دو مفهوم موازی در یک کلمه می باشد. تحت عنوان نام شهر و مکانی که در میان یک کال قرار گرفته باشد.
کالسکه؛ نوعی از گاری که دارای یک فضای خالی و درون دار باشد.
حرف ک قابل تبدیل به حرف خ در قوانین کلمات است. این دو حرف با توجه به نزدیک بودن محل صدور آوایشان قابل تغییر در کلمات می باشند. مثل مکان و خانه. مثل کروش و خروش یا کورشید و خورشید و فراوان از این دست کلمات.
کلمه ی خَلْته و خِلار به مفهوم کیسه ی کوچک و بزرگ نیز مرتبط با مفهوم خالی بودن و فضا داشتن می باشد. البته کلمه ی خَلته برای اشیاء کوچک و سنگین و خِلار برای چیزهای سبک و پر حجم مثل پنبه و کاه در حال استفاده ی امروزی نیز می باشد.
از زاویه ی قانون تلاطم و چرخش و پخته شدن حروف و تغییر شکل حروف در پاتیل کلمات مرتبط با کلمه ی کَوَلْ نیز می باشد. اصطلاح کور و کَوَل نیز به صورت فیزیکی در اندام انسان در حال استفاده و به صورت معنایی به انسانهای نادان اطلاق می شود. در قنات ها و صنعت فاضلاب نیز اصطلاح کَوَل گذاری یا گلوگذاری برای جلوگیری از ریزش دیواره در فضای خالی چاه نیز یک اصطلاح رایجی می باشد.
اصطلاح باغ کولیدن به مفهوم خالی کردن مسیر آب و جوب نیز در زمانی استفاده می شود که باغبان مسیر عبور آب را با بیل در جوب بخواهد تمیز کند و خالی از چیزهای زائدی که مسیر آب را در جوب بند می آورد کند.
گالیله یا کالیله و کالیستنس ؛ صفتی برای انسان های دانشمند که به مرحله ای از علم می رسند که متوجه نادانی و کال بودن خود می شوند. انسان هایی که مانند یک میوه ی کال که دائماً در حال پُر کردن خود می باشند و دائماً در حال یادگیری و علم آموزی و تشنه ی علم هستند.
گیلاس؛ گیلاس چای به معنی لیوان چای که حرف ( ک گ خ ) قابل تبدیل به هم در قوانین کلمات می باشند. مثل مکان، خانه، سمنگان ( به مفهوم مکان دارای سمن و سما به مفهوم گرما مثل سماور و سماوات ) . و مرتبط با کلمه ی کِیْل و کیله و کیلو کردن نیز می باشد.
کالیسون؛ نوعی شیرینی سنتی فرانسوی به مفهوم شیرینی یا کلوچه و کیکی که با ادویه ها و مغزها، کوله و کلاسش پُر شده باشد.
کالیسَر؛ این کلمه به نوعی دیگر به ریخت کیاسر خودمان می باشد. و مفهوم این کلمه اشاره به جای بلندی مانند کوه و صخره دارد که مُشرف به یک دَرّه و روخانه و کال باشد.
کوکاکولا ؛ به مفهوم کوک کننده ی کول انسان. یا انرژی زا و نیرو بخش. کول از زاویه قانون مصوت ها و ذات حرف ( و ) مرتبطه با کوله پشتی که زاد و توشه ای در آن ذخیره شود می باشد.
کالیگولا؛ مرتبط و قابل تبدیل به کلمه ی کالی کول به مفهوم کسی که کوله اش خالی از چیزی باشد و برای انسان های کم خرد و نادان و سفیه و قصی القب استفاده می شود. این کلمه صفتی برای انسان های بسیار بی رحم و خونریز می باشد.
کالا؛ با توجه به ذات تعالی گونه و آوایی حرف ( آ ) در وسط و انتهای این کلمه، به مفهوم فرآورده و محصول با کیفیت . یعنی محصولی که کال نیست بلکه کالا شده است. مانند میوه ی کالی که هنوز نرسیده باشد ولی با کول شدن کوله ی آن کالا گردیده باشد یعنی به محصولی با کیفیت تبدیل شده باشد که بتوان آن را به بازار ارائه داد.
کال به مفهوم میوه ی نارس و در حال رشد و آر به مفهوم انرژی و نیرو و قدرت.
کالار؛ کال آر ، آر به معنی نیرو و انرژی، اصطلاح کالار شدن به مفهوم تنومند شدن و نیرومند شدن و قوی شدن می باشد. به بُز و قوچ تنومند که جوان باشد نیز کالار گویند. در بُعد انرژی مرتبط با کلمه ی کالاری به مفهوم رودخانه ی وحشی با جریان و سرعت آب زیاد
کالاهاری ؛ با توجه به ذات حرف ( آ ) در میان کلمه ی هار که یک ذات رو به افزایش و تعالی در عالم واقع می باشد به مفهوم هور و حرارت زیاد در کال. در بیابان های بی آب و علفی که بر اثر شدت حرارت زیاد، بی آب و علف و خالی از سرسبزی شده باشد. هار به مفهوم حُرم و حرارت و گرما و انرژی زیاد.
کَلْهُر ؛ کلمه ی کَلْهُر نیز که نام یک طایفه ی بزرگ و قدیمی کُرد از هموطنان عزیرمان در غرب ایران در منطقه ی هورامانات یا اورامانات است و دارای فرهنگ و تمدن و تاریخ غنی می باشند و در کرمانشاه و ایلام و لرستان زندگی می کنند. کلمه ی کلهر با توجه به حقیقت و ذات لطیف رفتاری و آوایی حرف ( ه ) در معنای کاربردی کلمات منطبق با عالم واقع که از ابزارهای صدور و ایجاد آوا و حروف و کلمات در کام و دهان انسان به مفهوم دانشمند و عارف و حکیم دارای مفهوم می باشد. یعنی کالی که هور و حرارت داشته باشد. با توجه به ذات آوایی حرف ( ه ) که به ابعاد لطیف در عالم ماده و معنا در عالم واقع اشاره دارد به مفهوم گرمای وجود و حیات و دانایی و معرفت و تفکر و علم و فرهنگ و اینگونه موارد اشاره دارد.
کالار بام ؛ به خانه هایی با سقف شیروانی و شیب دار که در میانه ی شیب بام آن حفره ها و نورگیرها و پنجره هایی در آن تعبیه می شود گویند.
کالاراوا یا کالارابا؛ به محل و سرزمین یا منطقه ای مسکونی گویند که دارای یک روخانه ی دائمی و پُر آب باشد. نام منطقه ای مسکونی در سریلانکا.
کالوخ یا کُلوخ ؛ با توجه به ذات آوایی و رفتاری حرف ( خ ) از محل صدور آن از ابزارهای کلامی دهان مثل ( لب دندان زبان حلق سقف ) منطبق بر عالم واقع در انتهای این کلمه، به مفهوم خاک خشکی که نرم نباشد ولی سفت هم نشده باشد. یعنی مثل میوه ی کالی که نرسیده باشد و به اوج تعالی خود نرسیده باشد در کلمه ی کلوخ نیز در یک بُعد دیگر به مفهوم خاک سفت نشده مفهوم می رساند.
اگر از قانون مُصَوِّت ها هم به این کلمه ورود کنیم کلماتی از قبیل کَل کال کول کیل کوله کیله، باز هم حوزه ی مفاهیم را گسترده تر می کند.