کله گنده

/kallegonde/

معنی انگلیسی:
big shot, bigwig, swell, grandee, nob, wheel

لغت نامه دهخدا

کله گنده. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ گ ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، آنکه سرش بزرگ و گنده باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه جمجمه بزرگ دارد.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || به کنایه ، صاحب نفوذ. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه جاه و مقام بلند دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کسی که از جهتی نسبت به دیگران برتری و تفوق دارد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). || آنکه ثروت بسیار دارد.متمول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آدم متعین و متشخص و اعیان منش. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ). || در این صفت گاهی تحقیر و تمسخر و توهین نیز وجود دارد و به هر حال هرگز خوشبینی نسبت به این طبقات از آن مفهوم نمی شود. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه سرش بزرگ و گنده باشد ۲ - صاحب نفوذ : ( ... از کله گنده های شهر حساب میشود ) .

فرهنگ معین

( ~ . گُ دِ ) (ص مر. )۱ - آن که سرش بزرگ و گنده باشد. ۲ - (عا. ) صاحب نفوذ.

فرهنگ عمید

شخص مقتدر و بانفوذ.

پیشنهاد کاربران

بپرس