کله کردن

لغت نامه دهخدا

کله کردن. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چیزی را از طرف سربه سویی متمایل کردن. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).

فرهنگ فارسی

چیزی را از طرف سر به سویی متمایل کردن

گویش مازنی

/kalle kordan/ طغیان کردن آب رودخانه و به حرکت در آمدن سیلاب ویران کننده

پیشنهاد کاربران

با کاف مضموم به معنی سرفه کردن.
با کاف مفتوح به معنی پشیمان شدن، تحت تأثیر تبلیغ مخالف کسی قرار گرفتن، پس آوردن. دبه کردن.
کِلِّه کردن در گویش شیرازی بمهنی نخ کردن سوزن میباشد.
متمایل شدن چیزی از طرف سر به سوئی، منجر به حالت شیرجه و سقوط

بپرس