کله انداختن

لغت نامه دهخدا

کله انداختن. [ ک ُ ل َه ْ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از شادی کردن و خوشحالی نمودن و فریاد زدن از روی شوق و انتعاش خاطر باشد دربدست آمدن چیزی که مردمان همه طالب آن باشند. کله برانداختن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کلاه انداختن. کنایه از شادی کردن به جهت بدست آمدن چیزی دلخواه. خوشحالی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
دید او را کله انداخت ماه.
امیرخسرو ( از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به کلاه انداختن و کله برانداختن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس