کلنک

لغت نامه دهخدا

کلنک. [ ک ِ ن َ ] ( اِ ) تخم خرفه باشد و به عربی بقلةالحمقا خوانند. ( برهان ). تخم خرفه. ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کلنکک. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلنکک شود. || سوراخ کلید را نیز گویند و باین معنی به کسر اول و فتح ثانی و سکون نون و کاف فارسی و عربی هر دوآمده است. ( برهان ). سوراخ کلیدان. ( ناظم الاطباء ).

کلنک. [ ک ِ ل َ ] ( اِ ) کِلنَک. سوراخ کلید. ( از برهان ). و رجوع به کِلنَک شود.

کلنک. [ ک ُ ل َ ] ( اِ ) رجوع به کُلَنگ شود.

کلنک. [ ک َ ل ِ ] ( ص ) بمعنی کاج و لوچ و احول باشد.( برهان ) ( از ناظم الاطباء ). ظاهراً مصحف کلک است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به کِلِک و کلیک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تخم خرفه بقله الحمقائ .
به معنی کاج و لوچ و احول باشد. ظاهرا مصحف کلک است .

پیشنهاد کاربران

بپرس