کلنه

لغت نامه دهخدا

کلنه. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) منقار مرغان را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). همان کلپ یعنی منقار مرغان. ( فرهنگ رشیدی ). شاید مصحف کلپه. ( حاشیه برهان چ معین ).

کلنه. [ ] ( اِخ ) ( قلعه ) شهری است در کلدیه که نمرود آن رابنا نمود و قول معتنی به آن است که کلنه همان کلنواش یا کنه است و برخی بر آنند که در نزد قلعه شرقه بوده است که بمسافت 10 میل به جنوب نمرود بر دجله واقعاست. دیگران بر آنند که قلعه شرقه همان آشور قدیمه است و کلنه هم همان نفر حالیه می باشد و نفر خرابه ای است که بمسافت 60 میل به شمال غربی ورقه بر کنار قدیمی مشرقی فرات واقع است... ( از قاموس کتاب مقدس ).

واژه نامه بختیاریکا

( کِل نِه ) وارد کردن ضربه؛ آسیب رسان

پیشنهاد کاربران

بپرس