کلنل
/kolonel/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) صاحبمنصبی که بر یک هنگ فرماندهی کند سرهنگ .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
واژه کلنل
معادل ابجد 130
تعداد حروف 4
تلفظ [colonel]
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: colonel] ( نظامی ) [منسوخ]
مختصات ( کُ لُ نِ ) [ فر. ] ( ص . اِ. )
آواشناسی kolonel
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد 130
تعداد حروف 4
تلفظ [colonel]
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: colonel] ( نظامی ) [منسوخ]
مختصات ( کُ لُ نِ ) [ فر. ] ( ص . اِ. )
آواشناسی kolonel
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
سرهنگ تمام
سرهنگ