کلمه ی دستگیر در گویش یزدی

پیشنهاد کاربران

یک کلمه ی ( دستگیر ) و اینهمه زیر و بم در گویش یزدی :
.
یِتا زنگ بزن ، بیبین دَسگیرش مُکنی
( یه زنگی بزن ببین بهش دسترسی پیدا می کنی؟ )
.
از حرفاش چیزی دسگیرت مِشه؟
( ازحرفاش چیزی متوجه میشی؟ )
...
[مشاهده متن کامل]

.
مثی که پلیس مُخواسه دسگیرش کنه.
( مثل اینکه پلیس میخواسته جلبش کنه، دستگیرش کنه . )
.
داشته کاسیبی مکرده ، دو ریال دسگیرش شه .
( داشته کاسبی می کرده دو ریال به دست بیاره )
.
رفتن بَراش زدن، الایی دسگیر خودشون شه
( رفتن براش زدن ، الهی خودشون گرفتار همین بلا بشن )
.
طفلُکو مث جُل دسگیر، بی آبورو کِردن
( طفلکی را مثل دستگیره ی آشپزخونه بی آبرو کردند )
( دستگیره ی آشپزخونه یعنی پارچه های بی ارزش آشپزخونه که برای نظافت به کار می رود. )

بپرس