کلعه
لغت نامه دهخدا
کلعة. [ ک ِل َ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ کِلع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کِلع شود.
کلعة. [ ک َ ل َ ع َ ] ( ع اِ ) پاره ای از گوسپندان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پاره ای از گوسفندان و گویند گوسفندان بسیار. ( از اقرب الموارد ).
کلعة. [ ک َ ع َ ] ( ع اِ ) بیماری است که سیاه گرداند و بکفاند مؤخر شتر را و بریزاند موی آن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پاره ای از گوسفندان و گویند گوسفندان بسیار. ( از اقرب الموارد ).
کلعة. [ ک َ ع َ ] ( ع اِ ) کُلعَة. ( اقرب الموارد ). و رجوع به کُلعَة شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید