کلخ

لغت نامه دهخدا

کلخ. [ ک ُ ] ( اِ ) نوعی از گیاه و رستنی باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ). یک نوع گیاهی. ( ناظم الاطباء ). نوعی از نباتات چتری. ( حاشیه برهان چ معین ).یکی از گونه های انگدان است که بنام قنا، کف عروس وکلح نیز خوانده می شود . ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلح شود. || بارزد. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بارزد شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) یکی از گونه های انگدان است که بنام قنا کف عروس کلح نیز خوانده میشود .

گویش مازنی

/kaloKh/ کلوخ

پیشنهاد کاربران

بپرس