کلته دم. [ ک َ ت َ / ت ِ دُ ] ( ص مرکب ) بریده دم. ( از غیاث ). کوتاه دم. قصیرالذنب. ( فرهنگ فارسی معین ) : می پیچ و می کش از غم چون مار کلته دم.شمس خالد ( از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به کلته شود.