کلاکموش

/kalAkmuS/

لغت نامه دهخدا

کلاکموش. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) موش صحرایی و دشتی باشد، چه کلاک دشت و صحرا را گویند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). عضل. یربوع. رکن. رکین. ودع. اودع. جرد. صداد. قرنب. قداد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) موش صحرایی موش دشتی

فرهنگ معین

(کَ ) (اِمر. ) موش صحرایی ، موش دشتی ، کلاوو.

فرهنگ عمید

پستانداری جونده و خاکی رنگ با دم دراز و پاهای بلند که می تواند با پاهای عقبی خود بجهد، موش صحرایی.

پیشنهاد کاربران

بپرس