کلاهدوزی. [ ک ُ ] ( حامص مرکب ) دوختن کلاه.عمل کلاهدوز. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). عمل و شغل و کلاهدوز. کلاه فروش. ( فرهنگ فارسی معین ) : پالانگری به غایت خود بهتر ز کلاهدوزی بد.
نظامی.
|| ( اِ مرکب ) دکان کلاهدوز. کلاه فروشی. ( فرهنگ فارسی معین ). آنجا که کلاه دوزند. کارگاهی که در آن کلاه سازند ودوزند. و رجوع به کلاه و دیگر ترکیبات آن شود.
فرهنگ فارسی
۱ - عمل و شغل کلاهدوز کلاه فروش . ۲ - ( اسم ) دکان کلاه دوز کلاه فروشی .