کلالیب. [ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ کُلاّ ب و کُلّوب بمعنی مهماز و آن میخ پاشنه موزه رائض باشد که بر تهیگاه ستور می زنند وقت راندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || چنگل باز. ( منتهی الارب ). کلالیب البازی ؛ چنگالهای باز.( از اقرب الموارد ). || خار درخت. ( منتهی الارب ). کلالیب الشجر؛ خار درخت. ( از اقرب الموارد ).