کلاغو. [ ک َ ] ( اِ ) کلاغ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در فرهنگ نیامده و گویا لغتی است در کلاغ و شاید در اصل کلاغی بوده باشد. ( احوال و اشعار رودکی ص 1000 ) : بود اعور کوسج ولنگ و پس من نشسته بر او چون کلاغو بر اعور.
رودکی.
فرهنگ فارسی
در فرهنگ نیامده و گویا لغتی است در کلاغ و شاید در اصل کلاغی بوده است .