کلاع

لغت نامه دهخدا

کلاع. [ ک ُ ] ( ع اِ ) بیم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شکیبایی در معرکه و کارزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کلاع. [ ک َ ] ( اِخ ) نام موضعی است به اندلس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اسپانی شود.

کلاع. [ ک َ ] ( اِخ )ابن شرحبیل از حمیر، جدی جاهلی و از مردم یمن است. ( از اعلام زرکلی ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ فارسی

بیم . یا سختی یا شکیبائی در معرکه و کارزار

پیشنهاد کاربران

بپرس