کلاش
/kelAS/
مترادف کلاش: شارلاتان، قلاش، کلاهبردار، گوش بر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- کلاش گرفتن ؛ کپره زدن. کپک زدن. تَکَرﱡج کره گرفتن. ( یادداشت ، ایضاً ).
کلاش. [ ک َل ْ لا ] ( ص ) قلاش. ( ناظم الاطباء ). آنکه از کسان به اصرار و ابرام چیز ستاند. آنکه پول درآورد از کسان به سماجت.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به قلاش شود.
فرهنگ فارسی
عنکبوت
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. قلاش.
۲. بیکار، ولگرد.
۳. مفتخور.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
کلاش (شبستر). کلاش یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در آن امیر رضا عباسی که به مارول معروف است زندگی میکند دهستان چله خانه بخش صوفیان شهرستان شبستر واقع شده است. از اشخاص مشهور این روستا میشود به " رحیم عباسی ؛ محمد رضا عباسی ؛ و امیر رضا عباسی ( مارول ) اشاره کرد.
wiki: کلاش (شبستر)
کلاش (نان). کلاش ( انگلیسی: Kalach ) نوعی نان حلقه ای شکل سنتی در شرق اروپا است. این نان شیرین است و بسیار به نان بریوش شباهت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: کلاش (نان)
مترادف ها
اخاذ، کلاش
اخاذ، کلاش
ناقلا، دغل، زن هرزه، کلاش، زن سبک سر، ادم رذل، زن جلف، بچه بد ذات یا شیطان
پیشنهاد کاربران
این واژه در تالشی از ریشه کلاشتِه هست به معنیه چیزی رو به شدت و به طور نامنظم با دندان گاز زدن یا جویدن . واژه دیگه ای که این ریشه درش وجود داره در تالشی کلَش دار هست به معنیه اصطلاحیه تخریب شده و ناقص
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شده و مخصوصا برای درختچه یا بوته ای که چهارپایان شاخه و برگهاشو جویده باشن به کار میره . این واژه در انگلیسی با واژه gnash هم ریشه هست و در بعضی دیگه از زبان های اروپایی هم با کمی تفاوت وجود داره. واژه کلاش در فارسی هم در اصل به معنیه کسی که به شدت اموال و دارایی های دیگران رو میخوره و این خوردن رو از گاز زدن و جویدن به طور اصطلاحی گرفتن.
۱. [کِلاش]: تفنگِ کلاشینکف
۲. [کُلاش]: عامیانۀ کُلاهش یا کلاهِ او.
۳. [کَلّاش]: هفت خط، کلاهبردار، غلطی، قالتاق، شارلاتان، مَکّار، حیله گر / مفت خور
۴. [کِلاش]: سالخورده ها گاهی میگویند گُرده ام را بِکِلاش. یعنی کمرم را بِخاران.
۲. [کُلاش]: عامیانۀ کُلاهش یا کلاهِ او.
۳. [کَلّاش]: هفت خط، کلاهبردار، غلطی، قالتاق، شارلاتان، مَکّار، حیله گر / مفت خور
۴. [کِلاش]: سالخورده ها گاهی میگویند گُرده ام را بِکِلاش. یعنی کمرم را بِخاران.
حقه باز / مفلس/ بیکار / قلاش
واژه کلاش کاملا پارسی است چون درترکی می شود چهارپشماه این واژه یعنی کلاش صد درصد پارسی است.
در لک و لر کوچک کلاش یعنی خارش
سرم و کلاشه اوما یعنی سرم به خارش افتاد
سرم و کلاشه اوما یعنی سرم به خارش افتاد
کلاشیدن= خراشیدن، خاراندن
کف پای کسی را کلاشیدن کنایه از حرف کشیدن، زیرپا کشیدن، با زرنگی کسی را به گفتن اسرار واداشتن
کف پای کسی را کلاشیدن کنایه از حرف کشیدن، زیرپا کشیدن، با زرنگی کسی را به گفتن اسرار واداشتن
کِلاش در زبان فاخر لکی معنی کفش دست باف رو میده
معنی این میشه به ترکی قشقایی گیوه
کلاش celash
در گویش شهربابکی به صدای راه رفتن کسی که پای بر زمین می کشد وشل شل راه می رود گفته می شود ، کلاش کلاش راه میره
در گویش شهربابکی به صدای راه رفتن کسی که پای بر زمین می کشد وشل شل راه می رود گفته می شود ، کلاش کلاش راه میره
در مازنی به چِم خاریدن است.
کلاش نوعی پای افزار یا درواقع همان کفش است که در مناطق کردنشین بخصوص در منطقه ی اورامانات رایج است که بسیار سبک و مقاوم و مخصوص تابستان هاست که از بوی بد و عرق پا جلوگیری میکند و مخصوص مناطق کوهستانی است
تراشیدن ( مثلا پوست درخت ) یکی از معانی این واژه در زبان کردی با مصدر کلاشین
کلاش در زبان تورکی قشقایی به معنی گیوه است وپاپوش این قوم کلاش است، ، ، ، ،
کلاش، ، ، کال در زبان تورکی به معنی پاشنه ، ، ، ، ، و اش، به معنی باز
ازمصدر اشوردماگ، ،
ضربالمثل کیشی کلشی گی ، ، کیشی کلش سیز اولماز.
کلاش، ، ، کال در زبان تورکی به معنی پاشنه ، ، ، ، ، و اش، به معنی باز
ازمصدر اشوردماگ، ،
ضربالمثل کیشی کلشی گی ، ، کیشی کلش سیز اولماز.
ب معنای کفش در زبان کوردی
کلاش ( روی ل تشدید نداره و با کلّاش به شد لام به معنی مفتخور فرق داره ) به زبان گیلکی که بجا مانده از زبان پهلوی هست به معنی خارش دادن هست. مثلا بکلاش یعنی بخارون که البته نسل جدید خیلی از این کلمات استفاده نمیکنه.
نوعی کفش دست چین در مناطق کرد نشین
خارش
درزبان خوانساری بازمانده از زمان ساسانیان
درزبان خوانساری بازمانده از زمان ساسانیان
کلاش طایفه ای در مغان . استان اردبیل .
حقه باز
لانتور!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)