لغت نامه دهخدا
کلاسه. [ ک ِ س َ / س ِ ] ( اِ ) مأخوذ از کِلس و بمعنی چونه و آهک و گچ ، چنانکه در کنزآمده. پس معنی کلاسه آنچه از چونه ساخته باشند چنانکه حباله بمعنی دام که از حبل ساخته می شود. ( غیاث ).
و رجوع به ماده بعد شود.
کلاسه. [ ک َ / ک ُ س َ / س ِ ] ( اِخ ) نام جایی و مقامی است. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ). موضعی است در دمشق. ( حاشیه برهان چ معین ). نام موضعی. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) : یکی از صلحای لبنان که مقامات او دردیار عرب مذکور بود و کرامات مشهور به جامع دمشق درآمد و بر کنار برکه کلاسه طهارت همی ساخت. ( گلستان چ فروغی چ 1319 ص 59 ).... و به دمشق قبر العبدالصالح محمودبن زنگی ملک الشام و کذلک قبر صلاح الدین یوسف بن ایوب بالکلاسه فی الجامع . ( معجم البلدان ، ج 4 ص 80 ذیل دمشق الشام ). و کان هذا ابن الدهان المنجم یعرف بابی شجاع و یلقب بالثعیلب و هو بغدادی... یعتکف فی جامع دمشق اربعة اشهر و اکثر ولاجله عملت المقصورة التی بالکلاسه و له تصانیف کثیره . ( عیون الانباء ج 2 ص 182 ).
فرهنگ فارسی
ماخود از کلس و بمعنی چونه و آهک و گچ چنانکه در کنز آمده . پس معنی کلاسه آنچه ازچونه ساخته باشند چنانکه حباله بمعنی دام که از حبل ساخته می شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
شماره پرونده
کُلاسه ( کُ_لا_سِ_ه ) :لایه ضخیم و دلمه خشکی که روی زخم به وجود می آید