لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
کلارینت[ ۱] یکی از سازهای بادی قمیشی است که انواع حرفه ای اش معمولاً از چوب سیاه آفریقایی ساخته می شود. کلارینت یک قمیش، یک مجرای استوانه ای و یک سوراخ تقریباً استوانه ای دارد و از دسته سازهای انتقالی محسوب می شود. به کسی که این ساز را می نوازد، کلارینتیست گفته می شود. [ ۲]
کلمه کلارینت ممکن است همراه کلمه فرانسوی کلارینته ( clarinette ) وارد زبان انگلیسی شده باشد. با این حال به نظر می رسد ریشه های حقیقی این کلمه در میان نام های مختلف ترومپت هایی که در دوره های رنسانس و باروک استفاده می شد یافت شود.
عموماً معتقدند که یوهان کریستوف دنر، کلارینت را در آلمان در حوالی سال ۱۷۰۰ با اضافه کردن قطعه ای به ساز «شالوماو» اختراع کرده است. در طول زمان نیز، کلیدها و صفحه هایی اضافه شدند تا صدا و نواختن ساز را بهبود بخشند. کلارینت انواع زیادی دارد که روی هم آن ها را «خانواده کلارینت» می خوانند. معمولاً منظور از کلارینت نوع سوپرانوی آن است. کلارینت نشان داد که یک ساز انعطاف پذیر استثنائی است و همان طور که می توان در خانه در سبک کلاسیک با آن نواخت در گروه های کنسرت، گروه های نظامی و جاز نیز به همان خوبی به کار می رود.
نوعی کلارینت که توانایی تولید فاصله های موسیقی شرقی را دارد به قره نی معروف است.
مجرای استوانه ای مسئول صدای خاص کلارینت است که می تواند بین سه بازه صدایی با نام های «شالوماو»، «کلاریون» و «آلتیسیمو» تغییر کند. کیفیت صدا با توجه به نوازنده، آهنگ، ساز و قمیش می تواند به صورت وسیعی تغییر کند. تفاوت در سازها و عایق سازی آن ها باعث شد از اواخر قرن ۱۸، چندین مدرسه مختلف نواختن تأسیس گردند. کلارینت بیشترین محدوده صدایی را در بین سازهای بادی رایج دارد.
برخی از ویژگی های کلارینت ( قره نی ) :
• این ساز جز سازهای انتقالی می باشد.
• نت این ساز را با کلید سل می نویسند.
برخی از کلارینت های رایج:
• کلارینت دو : انتقالی نمی باشد.
• کلارینت سی بمل ( رایج ترین نوع کلارینت ) : یک فاصلهٔ دوم بزرگ بم تر از نت نوشته شده صدا می دهد.
• کلارینت لا: یک فاصلهٔ سوم کوچک بم تر از نت نوشته شده صدا می دهد.
• کلارینت می بمل ( کلارینت کوچک ) : یک فاصلهٔ سوم کوچک زیرتر از نت نوشته شده صدا می دهد.
در موسیقی کلاسیک، کلارینت، جزئی از سازهای ارکستر استاندارد و گروه های کنسرت می شوند. ارکستر به طور عمده دو نوازنده کلارینت را شامل می شود که دو قسمت مجزا را بنوازند. قسمت نوازندگان کلارینت در دهه های آخر قرن ۱۹، با به کارگیری سه کلارینت به طور معمول بزرگتر شد. در قرن ۲۰، آهنگسازانی مانند ایگور استراوینسکی، ریشارد اشتراوس، گوستاو مالر و الیویه مسیان نوازندگان کلارینت را با به کارگیری کلارینت های مختلف در کارهایشان به نه نفر نیز رساندند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفکلمه کلارینت ممکن است همراه کلمه فرانسوی کلارینته ( clarinette ) وارد زبان انگلیسی شده باشد. با این حال به نظر می رسد ریشه های حقیقی این کلمه در میان نام های مختلف ترومپت هایی که در دوره های رنسانس و باروک استفاده می شد یافت شود.
عموماً معتقدند که یوهان کریستوف دنر، کلارینت را در آلمان در حوالی سال ۱۷۰۰ با اضافه کردن قطعه ای به ساز «شالوماو» اختراع کرده است. در طول زمان نیز، کلیدها و صفحه هایی اضافه شدند تا صدا و نواختن ساز را بهبود بخشند. کلارینت انواع زیادی دارد که روی هم آن ها را «خانواده کلارینت» می خوانند. معمولاً منظور از کلارینت نوع سوپرانوی آن است. کلارینت نشان داد که یک ساز انعطاف پذیر استثنائی است و همان طور که می توان در خانه در سبک کلاسیک با آن نواخت در گروه های کنسرت، گروه های نظامی و جاز نیز به همان خوبی به کار می رود.
نوعی کلارینت که توانایی تولید فاصله های موسیقی شرقی را دارد به قره نی معروف است.
مجرای استوانه ای مسئول صدای خاص کلارینت است که می تواند بین سه بازه صدایی با نام های «شالوماو»، «کلاریون» و «آلتیسیمو» تغییر کند. کیفیت صدا با توجه به نوازنده، آهنگ، ساز و قمیش می تواند به صورت وسیعی تغییر کند. تفاوت در سازها و عایق سازی آن ها باعث شد از اواخر قرن ۱۸، چندین مدرسه مختلف نواختن تأسیس گردند. کلارینت بیشترین محدوده صدایی را در بین سازهای بادی رایج دارد.
برخی از ویژگی های کلارینت ( قره نی ) :
• این ساز جز سازهای انتقالی می باشد.
• نت این ساز را با کلید سل می نویسند.
برخی از کلارینت های رایج:
• کلارینت دو : انتقالی نمی باشد.
• کلارینت سی بمل ( رایج ترین نوع کلارینت ) : یک فاصلهٔ دوم بزرگ بم تر از نت نوشته شده صدا می دهد.
• کلارینت لا: یک فاصلهٔ سوم کوچک بم تر از نت نوشته شده صدا می دهد.
• کلارینت می بمل ( کلارینت کوچک ) : یک فاصلهٔ سوم کوچک زیرتر از نت نوشته شده صدا می دهد.
در موسیقی کلاسیک، کلارینت، جزئی از سازهای ارکستر استاندارد و گروه های کنسرت می شوند. ارکستر به طور عمده دو نوازنده کلارینت را شامل می شود که دو قسمت مجزا را بنوازند. قسمت نوازندگان کلارینت در دهه های آخر قرن ۱۹، با به کارگیری سه کلارینت به طور معمول بزرگتر شد. در قرن ۲۰، آهنگسازانی مانند ایگور استراوینسکی، ریشارد اشتراوس، گوستاو مالر و الیویه مسیان نوازندگان کلارینت را با به کارگیری کلارینت های مختلف در کارهایشان به نه نفر نیز رساندند.
wiki: کلارینت
دانشنامه آزاد فارسی
کلارینِت (clarinet)
کلارینِت
هر یک از سازهای خانوادۀ بادی های چوبی یک زبانه ای با قطر استوانه ای . کلارینت تا قرن ۱۸ جایگاهی در ارکستر پیدا نکرد. موتسارت و وبر در کنسرتوهای خود برای کلارینت گسترۀ آوایی این ساز را از ردیف های بم و گرفته تا آواهای درخشان گسترش دادند، و قابلیت کنترل شدت و ضعف پایدار صدا را در آن بیشتر کردند. توان کلارینت برای ترکیب شدن و تضادیافتن با سازهای دیگر آن را مناسب موسیقی مجلسی و تک نوازی ساخته است . این ساز در ارکسترهای نظامی و گروه های کنسرتی و نیز ارکستر جاز کاربرد دارد. کلارینت دِنِر (یوهان کریستوف دِنِر)، سازندۀ آلمانی سازهای موسیقی ، در حدود سال ۱۷۰۰ از شالوموی دوزبانه ای پدید آمد و گاهی به مثابۀ ساز ترومپت گونه در ارکستر باروک به کار می رفت . در قرن ۱۹ تئوبالد بوم با ایجاد تغییراتی اساسی در این ساز، آن را به صورت ساز کروماتیک امروزی درآورد، و هکتور برلیوز جنبۀ زمخت و گوش خراش خصوصیت آن را در موومان پایانی سمفونی فانتاستیک(۱۸۳۰) به نام «سبت ساحره ها» به نمایش درآورد. اکنون گسترۀ وسیعی از کلارینت ها پیوسته استفاده می شود ، ازجمله کلارینت های سوپرانو سی بمل و لا (کلارینت های استاندارد ارکستر)، کلارینت آلتو فا (ارکستر نظامی )، کلارینت باس سی بمل ، کلارینت پیکّولو می بمل و رِ، و کلارینت های کنترباس مارپیچی در می بمل و سی بمل ، که این آخری دو اکتاو بم تر از کلارینت سوپرانو سی بمل صدا می دهد.
کلارینِت
هر یک از سازهای خانوادۀ بادی های چوبی یک زبانه ای با قطر استوانه ای . کلارینت تا قرن ۱۸ جایگاهی در ارکستر پیدا نکرد. موتسارت و وبر در کنسرتوهای خود برای کلارینت گسترۀ آوایی این ساز را از ردیف های بم و گرفته تا آواهای درخشان گسترش دادند، و قابلیت کنترل شدت و ضعف پایدار صدا را در آن بیشتر کردند. توان کلارینت برای ترکیب شدن و تضادیافتن با سازهای دیگر آن را مناسب موسیقی مجلسی و تک نوازی ساخته است . این ساز در ارکسترهای نظامی و گروه های کنسرتی و نیز ارکستر جاز کاربرد دارد. کلارینت دِنِر (یوهان کریستوف دِنِر)، سازندۀ آلمانی سازهای موسیقی ، در حدود سال ۱۷۰۰ از شالوموی دوزبانه ای پدید آمد و گاهی به مثابۀ ساز ترومپت گونه در ارکستر باروک به کار می رفت . در قرن ۱۹ تئوبالد بوم با ایجاد تغییراتی اساسی در این ساز، آن را به صورت ساز کروماتیک امروزی درآورد، و هکتور برلیوز جنبۀ زمخت و گوش خراش خصوصیت آن را در موومان پایانی سمفونی فانتاستیک(۱۸۳۰) به نام «سبت ساحره ها» به نمایش درآورد. اکنون گسترۀ وسیعی از کلارینت ها پیوسته استفاده می شود ، ازجمله کلارینت های سوپرانو سی بمل و لا (کلارینت های استاندارد ارکستر)، کلارینت آلتو فا (ارکستر نظامی )، کلارینت باس سی بمل ، کلارینت پیکّولو می بمل و رِ، و کلارینت های کنترباس مارپیچی در می بمل و سی بمل ، که این آخری دو اکتاو بم تر از کلارینت سوپرانو سی بمل صدا می دهد.
wikijoo: کلارینت
مترادف ها
کلارینت، قره نی، قرهنی
کلارینت، قرهنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کلارینت ؛ کلارینت یکی از سازهای بادی چوبی است که به دلیل صدای خاص و گسترده ای که تولید می کند، در انواع موسیقی ها از جمله کلاسیک، جاز و موسیقی نظامی استفاده می شود. این ساز از یک لوله استوانه ای تشکیل شده که در انتهای آن یک قمیش ( زبانه ) قرار دارد و با دمیدن هوا در آن، صدا تولید می شود. کلارینت به دلیل انعطاف پذیری بالا و توانایی تولید صداهای مختلف، یکی از محبوب ترین سازهای بادی است.
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد؛
کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل و خالی مرتبط با کلمه ی کَلّه و کُلاه به معنا و مفهوم تُهی و چیز میان دار به انسانهای دارای هوشیاری کم، و انسان های کَلّه کال یا گِردمغز و دیوانه با ضریب هوشی کم، کالیو گفته می شود.
در فرهنگ و زبان محلی مازندرانی ها به کوچه و خیابان و گذر، و محل عبور و مرور، محله کُلا گفته می شود. که کلمه ی کُلا مرتبط با مفهوم کلمه کال و کُلاه می باشد به معنی یک فضای خالی جهت عبور و مرور.
کالب ؛ کلمه ی کالِب یا غالب و قال به مفهوم سوراخ و مرتبط با کلمه ی کالبد به مفهوم غالبی برای روح. در زبان های محلی به سوراخ و حُفره، قال نیز گفته می شود. حتی کلمه ی قلب به مفهوم عضوی که دارای حفره می باشد و حتی کلمه ی تَقَلُّب به مفهوم خالی بالا آمدن به لحاظ راسته ی مفاهیم مرتبط با این کلمه می باشد. حتی در فرهنگ عرب به سگ از آن جهت کَلْب می گویند که فقط سر و صدا و واق واق می کند و نسبت به گرگ و کفتار و پلنگ و شیر و خرس قدرتی ندارد. و با سر و صدا کردن خودش را بر شرایط غالب می کند و در حالت تنها بودن این حیوان، خالی از قدرت می باشد و بیشتر حالت آژیر خطر می باشد تا یک محافظ قدرتمند.
اصطلاح میوه ی کال، یعنی میوه ای که هنوز پُر نشده و نرسیده است. و هنوز خالی از جذب شدن املاح و عناصر برای رشد و تعالی در میوه می باشد.
به مسیر عبور جریان آب هم که در سطح زمین شکاف ایجاد کرده و خالی کرده باشد و آب نداشته باشد کال گویند. اصطلاح کالشور در نمک زارها و کویرهای ایران بسیار نام گذاری گردیده است. کلمه کالیمانی و کالیمانجارو نیز مرتبط با این مفهوم می باشد.
کالیبر ؛ کلمه ی کالیبر نیز به کال یا کالب و قطر و فضای داخلی لوله ی تفنگ که گلوله در آن حرکت می کند گویند. مثل کال آبی که جریان آب از آن عبور کند. کلمه کُلْت نیز مرتبط با همین راسته ی مفهومی می باشد.
کالیبره ؛ اصطلاح کالیبره کردن با نگارش calibration نیز به مفهوم تنظیم کردن به تناسب یک حالت استاندارد و مرجع و لقّی گیری و پُر کردن فضای خالی در صنعت، جهت جلوگیری از ارتعاش حاصله از بازی و حرکت قطعه دَوّار در فضای خالی یک اصطلاح رایج می باشد.
کالیمبا ؛ اصطلاح کالیمبا در هنر موسیقی نیز به نوعی ساز که دارای جعبه تو خالی با تیغه هایی نصب شده بر روی آن گفته می شود.
کلارینت ؛ کلارینت یکی از سازهای بادی چوبی است که به دلیل صدای خاص و گسترده ای که تولید می کند، در انواع موسیقی ها از جمله کلاسیک، جاز و موسیقی نظامی استفاده می شود. این ساز از یک لوله استوانه ای تشکیل شده که در انتهای آن یک قمیش ( زبانه ) قرار دارد و با دمیدن هوا در آن، صدا تولید می شود. کلارینت به دلیل انعطاف پذیری بالا و توانایی تولید صداهای مختلف، یکی از محبوب ترین سازهای بادی است.
کالِج یا کالوج یا کالوچ ؛ با توجه به ذات حرف ( ج یا چ ) در انتهای کلمه که نمایانگر یک جریان زاینده مثل چشمه از درون به بیرون می باشد و با ترجمه و برگردان دانشکده و آموزشگاه به مفهوم محلی یا کلاسی برای پُر شدن و صدور علم به لحاظ علمی و فرهنگی یا فکری.
کلید؛ کلمه ی کالج و کالوج به لحاظ راسته ی مفاهیم کلمات مرتبط با کلمه ی کلید به مفهوم پُر کننده ی حُفره با تفسیر کلید حل مشکلات می باشد.
و کلمه ی کالچر با نگارش culture با ترجمه و برگردان فرهنگ و تمدن و سلول به مفهوم یک کار نرم افزاری و فکری و آموزشی یا پُر نمودن تفکر برای ساختن فرهنگ، ترجمه سلول نیز یک ترجمه موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی کالچر می باشد.
کِلْک ؛ کلمه و اصطلاح کِلْک شکردار نیز به نِی تو خالی که داخلش شیره ای شیرین دارد گویند.
کَلَکْ ؛ اصطلاح کَلَک زدن نیز به مفهوم جیب بری و خالی کردن و فریب دادن یک اصطلاح رایج امروزی می باشد.
اصطلاح کَلَکْ هم که روی آب می اندازند به مفهوم قایق و تَشتَکی تو خالی که روی آب قرار بگیرد مفهوم دارد.
کالبد ؛ کلمه ی کالبد به معنی کالِب یا غالبی برای روح، کلمه ای مرتبط که در یک جایگاه کاربردی دیگر با ترجمه و برگردان جسد در زبان رایج فارسی امروزی در حال استفاده می باشد.
اصطلاح کالون یا گالون به مفهوم پیت و دَبّه و یا پارچ در حال استفاده امروزی می باشد.
کلمه ی کالری یا گالری تحت عنوان پوشه و پوشاندن یا فولدر به مفهوم فضایی برای پُر کردن و گالری ماشین نیز اصطلاح رایج قابل استفاده در زمان ما می باشد. حتی کلمه کالری و کِلوین که واحد سنجش دما و حرارت و گرما و انرژی می باشد مرتبط با این مفهوم می باشد.
میانکاله ؛ این کلمه نیز یک کانسپت کلامی با دو مفهوم موازی در یک کلمه می باشد. تحت عنوان نام شهر و مکانی که در میان یک کال قرار گرفته باشد.
کالسکه؛ نوعی از گاری که دارای یک فضای خالی و درون دار باشد.
حرف ک قابل تبدیل به حرف خ در قوانین کلمات است. این دو حرف با توجه به نزدیک بودن محل صدور آوایشان قابل تغییر در کلمات می باشند. مثل مکان و خانه. مثل کروش و خروش یا کورشید و خورشید و فراوان از این دست کلمات.
کلمه ی خَلْته و خِلار به مفهوم کیسه ی کوچک و بزرگ نیز مرتبط با مفهوم خالی بودن و فضا داشتن می باشد. البته کلمه ی خَلته برای اشیاء کوچک و سنگین و خِلار برای چیزهای سبک و پر حجم مثل پنبه و کاه در حال استفاده ی امروزی نیز می باشد.
از زاویه ی قانون تلاطم و چرخش و پخته شدن حروف و تغییر شکل حروف در پاتیل کلمات مرتبط با کلمه ی کَوَلْ نیز می باشد. اصطلاح کور و کَوَل نیز به صورت فیزیکی در اندام انسان در حال استفاده و به صورت معنایی به انسانهای نادان اطلاق می شود. در قنات ها و صنعت فاضلاب نیز اصطلاح کَوَل گذاری یا گلوگذاری برای جلوگیری از ریزش دیواره در فضای خالی چاه نیز یک اصطلاح رایجی می باشد.
اصطلاح باغ کولیدن به مفهوم خالی کردن مسیر آب و جوب نیز در زمانی استفاده می شود که باغبان مسیر عبور آب را با بیل در جوب بخواهد تمیز کند و خالی از چیزهای زائدی که مسیر آب را در جوب بند می آورد کند.
گالیله یا کالیله و کالیستنس ؛ صفتی برای انسان های دانشمند که به مرحله ای از علم می رسند که متوجه نادانی و کال بودن خود می شوند. انسان هایی که مانند یک میوه ی کال که دائماً در حال پُر کردن خود می باشند و دائماً در حال یادگیری و علم آموزی و تشنه ی علم هستند.
گیلاس؛ گیلاس چای به معنی لیوان چای که حرف ( ک گ خ ) قابل تبدیل به هم در قوانین کلمات می باشند. مثل مکان، خانه، سمنگان ( به مفهوم مکان دارای سمن و سما به مفهوم گرما مثل سماور و سماوات ) . و مرتبط با کلمه ی کِیْل و کیله و کیلو کردن نیز می باشد.
کالیسون؛ نوعی شیرینی سنتی فرانسوی به مفهوم شیرینی یا کلوچه و کیکی که با ادویه ها و مغزها، کوله و کلاسش پُر شده باشد.
کالیسَر؛ این کلمه به نوعی دیگر به ریخت کیاسر خودمان می باشد. و مفهوم این کلمه اشاره به جای بلندی مانند کوه و صخره دارد که مُشرف به یک دَرّه و روخانه و کال باشد.
کوکاکولا ؛ به مفهوم کوک کننده ی کول انسان. یا انرژی زا و نیرو بخش. کول از زاویه قانون مصوت ها و ذات حرف ( و ) مرتبطه با کوله پشتی که زاد و توشه ای در آن ذخیره شود می باشد.
کالیگولا؛ مرتبط و قابل تبدیل به کلمه ی کالی کول به مفهوم کسی که کوله اش خالی از چیزی باشد و برای انسان های کم خرد و نادان و سفیه و قصی القب استفاده می شود. این کلمه صفتی برای انسان های بسیار بی رحم و خونریز می باشد.
کالا؛ با توجه به ذات تعالی گونه و آوایی حرف ( آ ) در وسط و انتهای این کلمه، به مفهوم فرآورده و محصول با کیفیت . یعنی محصولی که کال نیست بلکه کالا شده است. مانند میوه ی کالی که هنوز نرسیده باشد ولی با کول شدن کوله ی آن کالا گردیده باشد یعنی به محصولی با کیفیت تبدیل شده باشد که بتوان آن را به بازار ارائه داد.
کال به مفهوم میوه ی نارس و در حال رشد و آر به مفهوم انرژی و نیرو و قدرت.
کالار؛ کال آر ، آر به معنی نیرو و انرژی، اصطلاح کالار شدن به مفهوم تنومند شدن و نیرومند شدن و قوی شدن می باشد. به بُز و قوچ تنومند که جوان باشد نیز کالار گویند. در بُعد انرژی مرتبط با کلمه ی کالاری و کالاراب به مفهوم رودخانه ی وحشی با جریان و سرعت آب زیاد.
کلارا
کالاهاری ؛ با توجه به ذات حرف ( آ ) در میان کلمه ی هار که یک ذات رو به افزایش و تعالی در عالم واقع می باشد به مفهوم هور و حرارت زیاد در کال. در بیابان های بی آب و علفی که بر اثر شدت حرارت زیاد، بی آب و علف و خالی از سرسبزی شده باشد. هار به مفهوم حُرم و حرارت و گرما و انرژی زیاد.
کَلْهُر ؛ کلمه ی کَلْهُر نیز که نام یک طایفه ی بزرگ و قدیمی کُرد از هموطنان عزیرمان در غرب ایران در منطقه ی هورامانات یا اورامانات است و دارای فرهنگ و تمدن و تاریخ غنی می باشند و در کرمانشاه و ایلام و لرستان زندگی می کنند. کلمه ی کلهر با توجه به حقیقت و ذات لطیف رفتاری و آوایی حرف ( ه ) در معنای کاربردی کلمات منطبق با عالم واقع که از ابزارهای صدور و ایجاد آوا و حروف و کلمات در کام و دهان انسان به مفهوم دانشمند و عارف و حکیم دارای مفهوم می باشد. یعنی کالی که هور و حرارت داشته باشد. با توجه به ذات آوایی حرف ( ه ) که به ابعاد لطیف در عالم ماده و معنا در عالم واقع اشاره دارد به مفهوم گرمای وجود و حیات و دانایی و معرفت و تفکر و علم و فرهنگ و اینگونه موارد اشاره دارد.
کالار بام ؛ به خانه هایی با سقف شیروانی و شیب دار که در میانه ی شیب بام آن حفره ها و نورگیرها و پنجره هایی در آن تعبیه می شود گویند.
کالاراوا یا کالارابا؛ به محل و سرزمین یا منطقه ای مسکونی گویند که دارای یک کال پر آب جریان دار یا روخانه ی دائمی و پُر آب باشد. نام منطقه ای مسکونی در سریلانکا. همچنین کلارود به مفهوم کال رود نام روستایی از بخش طالقان تهران می باشد. کِلارآباد نیز نام شهری از توابع بخش کلار شهرستان عباس آباد و کلاردشت یکی از بخش های شهرستان نوشهر در استان مازندران در ایران است.
کلارا و کلاریس ؛ نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهوم دختر دانشمند و فرهیخته و در بُعد معنوی به مفهوم دختر با وقار و متین. کلارا یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی کال آر می باشد. کال و کلاه در مورد فرهنگ نامها به مفهوم ذهن و مغز، و کلمه ی آر به مفهوم انرژی و نیرو و حرارت.
کالوخ یا کُلوخ ؛ با توجه به ذات آوایی و رفتاری حرف ( خ ) از محل صدور آن از ابزارهای کلامی دهان مثل ( لب دندان زبان حلق سقف ) منطبق بر عالم واقع در انتهای این کلمه، به مفهوم خاک خشکی که نرم نباشد ولی سفت هم نشده باشد. یعنی مثل میوه ی کالی که نرسیده باشد و به اوج تعالی خود نرسیده باشد در کلمه ی کلوخ نیز در یک بُعد دیگر به مفهوم خاک سفت نشده مفهوم می رساند.
اگر از قانون مُصَوِّت ها هم به این کلمه ورود کنیم کلماتی از قبیل کَل کال کول کیل کوله کیله، باز هم حوزه ی مفاهیم را گسترده تر می کند.
... [مشاهده متن کامل]
با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این مطلب مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد؛
کالیوْ؛ برگرفته از کلمه ی خُل و خالی مرتبط با کلمه ی کَلّه و کُلاه به معنا و مفهوم تُهی و چیز میان دار به انسانهای دارای هوشیاری کم، و انسان های کَلّه کال یا گِردمغز و دیوانه با ضریب هوشی کم، کالیو گفته می شود.
در فرهنگ و زبان محلی مازندرانی ها به کوچه و خیابان و گذر، و محل عبور و مرور، محله کُلا گفته می شود. که کلمه ی کُلا مرتبط با مفهوم کلمه کال و کُلاه می باشد به معنی یک فضای خالی جهت عبور و مرور.
کالب ؛ کلمه ی کالِب یا غالب و قال به مفهوم سوراخ و مرتبط با کلمه ی کالبد به مفهوم غالبی برای روح. در زبان های محلی به سوراخ و حُفره، قال نیز گفته می شود. حتی کلمه ی قلب به مفهوم عضوی که دارای حفره می باشد و حتی کلمه ی تَقَلُّب به مفهوم خالی بالا آمدن به لحاظ راسته ی مفاهیم مرتبط با این کلمه می باشد. حتی در فرهنگ عرب به سگ از آن جهت کَلْب می گویند که فقط سر و صدا و واق واق می کند و نسبت به گرگ و کفتار و پلنگ و شیر و خرس قدرتی ندارد. و با سر و صدا کردن خودش را بر شرایط غالب می کند و در حالت تنها بودن این حیوان، خالی از قدرت می باشد و بیشتر حالت آژیر خطر می باشد تا یک محافظ قدرتمند.
اصطلاح میوه ی کال، یعنی میوه ای که هنوز پُر نشده و نرسیده است. و هنوز خالی از جذب شدن املاح و عناصر برای رشد و تعالی در میوه می باشد.
به مسیر عبور جریان آب هم که در سطح زمین شکاف ایجاد کرده و خالی کرده باشد و آب نداشته باشد کال گویند. اصطلاح کالشور در نمک زارها و کویرهای ایران بسیار نام گذاری گردیده است. کلمه کالیمانی و کالیمانجارو نیز مرتبط با این مفهوم می باشد.
کالیبر ؛ کلمه ی کالیبر نیز به کال یا کالب و قطر و فضای داخلی لوله ی تفنگ که گلوله در آن حرکت می کند گویند. مثل کال آبی که جریان آب از آن عبور کند. کلمه کُلْت نیز مرتبط با همین راسته ی مفهومی می باشد.
کالیبره ؛ اصطلاح کالیبره کردن با نگارش calibration نیز به مفهوم تنظیم کردن به تناسب یک حالت استاندارد و مرجع و لقّی گیری و پُر کردن فضای خالی در صنعت، جهت جلوگیری از ارتعاش حاصله از بازی و حرکت قطعه دَوّار در فضای خالی یک اصطلاح رایج می باشد.
کالیمبا ؛ اصطلاح کالیمبا در هنر موسیقی نیز به نوعی ساز که دارای جعبه تو خالی با تیغه هایی نصب شده بر روی آن گفته می شود.
کلارینت ؛ کلارینت یکی از سازهای بادی چوبی است که به دلیل صدای خاص و گسترده ای که تولید می کند، در انواع موسیقی ها از جمله کلاسیک، جاز و موسیقی نظامی استفاده می شود. این ساز از یک لوله استوانه ای تشکیل شده که در انتهای آن یک قمیش ( زبانه ) قرار دارد و با دمیدن هوا در آن، صدا تولید می شود. کلارینت به دلیل انعطاف پذیری بالا و توانایی تولید صداهای مختلف، یکی از محبوب ترین سازهای بادی است.
کالِج یا کالوج یا کالوچ ؛ با توجه به ذات حرف ( ج یا چ ) در انتهای کلمه که نمایانگر یک جریان زاینده مثل چشمه از درون به بیرون می باشد و با ترجمه و برگردان دانشکده و آموزشگاه به مفهوم محلی یا کلاسی برای پُر شدن و صدور علم به لحاظ علمی و فرهنگی یا فکری.
کلید؛ کلمه ی کالج و کالوج به لحاظ راسته ی مفاهیم کلمات مرتبط با کلمه ی کلید به مفهوم پُر کننده ی حُفره با تفسیر کلید حل مشکلات می باشد.
و کلمه ی کالچر با نگارش culture با ترجمه و برگردان فرهنگ و تمدن و سلول به مفهوم یک کار نرم افزاری و فکری و آموزشی یا پُر نمودن تفکر برای ساختن فرهنگ، ترجمه سلول نیز یک ترجمه موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی کالچر می باشد.
کِلْک ؛ کلمه و اصطلاح کِلْک شکردار نیز به نِی تو خالی که داخلش شیره ای شیرین دارد گویند.
کَلَکْ ؛ اصطلاح کَلَک زدن نیز به مفهوم جیب بری و خالی کردن و فریب دادن یک اصطلاح رایج امروزی می باشد.
اصطلاح کَلَکْ هم که روی آب می اندازند به مفهوم قایق و تَشتَکی تو خالی که روی آب قرار بگیرد مفهوم دارد.
کالبد ؛ کلمه ی کالبد به معنی کالِب یا غالبی برای روح، کلمه ای مرتبط که در یک جایگاه کاربردی دیگر با ترجمه و برگردان جسد در زبان رایج فارسی امروزی در حال استفاده می باشد.
اصطلاح کالون یا گالون به مفهوم پیت و دَبّه و یا پارچ در حال استفاده امروزی می باشد.
کلمه ی کالری یا گالری تحت عنوان پوشه و پوشاندن یا فولدر به مفهوم فضایی برای پُر کردن و گالری ماشین نیز اصطلاح رایج قابل استفاده در زمان ما می باشد. حتی کلمه کالری و کِلوین که واحد سنجش دما و حرارت و گرما و انرژی می باشد مرتبط با این مفهوم می باشد.
میانکاله ؛ این کلمه نیز یک کانسپت کلامی با دو مفهوم موازی در یک کلمه می باشد. تحت عنوان نام شهر و مکانی که در میان یک کال قرار گرفته باشد.
کالسکه؛ نوعی از گاری که دارای یک فضای خالی و درون دار باشد.
حرف ک قابل تبدیل به حرف خ در قوانین کلمات است. این دو حرف با توجه به نزدیک بودن محل صدور آوایشان قابل تغییر در کلمات می باشند. مثل مکان و خانه. مثل کروش و خروش یا کورشید و خورشید و فراوان از این دست کلمات.
کلمه ی خَلْته و خِلار به مفهوم کیسه ی کوچک و بزرگ نیز مرتبط با مفهوم خالی بودن و فضا داشتن می باشد. البته کلمه ی خَلته برای اشیاء کوچک و سنگین و خِلار برای چیزهای سبک و پر حجم مثل پنبه و کاه در حال استفاده ی امروزی نیز می باشد.
از زاویه ی قانون تلاطم و چرخش و پخته شدن حروف و تغییر شکل حروف در پاتیل کلمات مرتبط با کلمه ی کَوَلْ نیز می باشد. اصطلاح کور و کَوَل نیز به صورت فیزیکی در اندام انسان در حال استفاده و به صورت معنایی به انسانهای نادان اطلاق می شود. در قنات ها و صنعت فاضلاب نیز اصطلاح کَوَل گذاری یا گلوگذاری برای جلوگیری از ریزش دیواره در فضای خالی چاه نیز یک اصطلاح رایجی می باشد.
اصطلاح باغ کولیدن به مفهوم خالی کردن مسیر آب و جوب نیز در زمانی استفاده می شود که باغبان مسیر عبور آب را با بیل در جوب بخواهد تمیز کند و خالی از چیزهای زائدی که مسیر آب را در جوب بند می آورد کند.
گالیله یا کالیله و کالیستنس ؛ صفتی برای انسان های دانشمند که به مرحله ای از علم می رسند که متوجه نادانی و کال بودن خود می شوند. انسان هایی که مانند یک میوه ی کال که دائماً در حال پُر کردن خود می باشند و دائماً در حال یادگیری و علم آموزی و تشنه ی علم هستند.
گیلاس؛ گیلاس چای به معنی لیوان چای که حرف ( ک گ خ ) قابل تبدیل به هم در قوانین کلمات می باشند. مثل مکان، خانه، سمنگان ( به مفهوم مکان دارای سمن و سما به مفهوم گرما مثل سماور و سماوات ) . و مرتبط با کلمه ی کِیْل و کیله و کیلو کردن نیز می باشد.
کالیسون؛ نوعی شیرینی سنتی فرانسوی به مفهوم شیرینی یا کلوچه و کیکی که با ادویه ها و مغزها، کوله و کلاسش پُر شده باشد.
کالیسَر؛ این کلمه به نوعی دیگر به ریخت کیاسر خودمان می باشد. و مفهوم این کلمه اشاره به جای بلندی مانند کوه و صخره دارد که مُشرف به یک دَرّه و روخانه و کال باشد.
کوکاکولا ؛ به مفهوم کوک کننده ی کول انسان. یا انرژی زا و نیرو بخش. کول از زاویه قانون مصوت ها و ذات حرف ( و ) مرتبطه با کوله پشتی که زاد و توشه ای در آن ذخیره شود می باشد.
کالیگولا؛ مرتبط و قابل تبدیل به کلمه ی کالی کول به مفهوم کسی که کوله اش خالی از چیزی باشد و برای انسان های کم خرد و نادان و سفیه و قصی القب استفاده می شود. این کلمه صفتی برای انسان های بسیار بی رحم و خونریز می باشد.
کالا؛ با توجه به ذات تعالی گونه و آوایی حرف ( آ ) در وسط و انتهای این کلمه، به مفهوم فرآورده و محصول با کیفیت . یعنی محصولی که کال نیست بلکه کالا شده است. مانند میوه ی کالی که هنوز نرسیده باشد ولی با کول شدن کوله ی آن کالا گردیده باشد یعنی به محصولی با کیفیت تبدیل شده باشد که بتوان آن را به بازار ارائه داد.
کال به مفهوم میوه ی نارس و در حال رشد و آر به مفهوم انرژی و نیرو و قدرت.
کالار؛ کال آر ، آر به معنی نیرو و انرژی، اصطلاح کالار شدن به مفهوم تنومند شدن و نیرومند شدن و قوی شدن می باشد. به بُز و قوچ تنومند که جوان باشد نیز کالار گویند. در بُعد انرژی مرتبط با کلمه ی کالاری و کالاراب به مفهوم رودخانه ی وحشی با جریان و سرعت آب زیاد.
کلارا
کالاهاری ؛ با توجه به ذات حرف ( آ ) در میان کلمه ی هار که یک ذات رو به افزایش و تعالی در عالم واقع می باشد به مفهوم هور و حرارت زیاد در کال. در بیابان های بی آب و علفی که بر اثر شدت حرارت زیاد، بی آب و علف و خالی از سرسبزی شده باشد. هار به مفهوم حُرم و حرارت و گرما و انرژی زیاد.
کَلْهُر ؛ کلمه ی کَلْهُر نیز که نام یک طایفه ی بزرگ و قدیمی کُرد از هموطنان عزیرمان در غرب ایران در منطقه ی هورامانات یا اورامانات است و دارای فرهنگ و تمدن و تاریخ غنی می باشند و در کرمانشاه و ایلام و لرستان زندگی می کنند. کلمه ی کلهر با توجه به حقیقت و ذات لطیف رفتاری و آوایی حرف ( ه ) در معنای کاربردی کلمات منطبق با عالم واقع که از ابزارهای صدور و ایجاد آوا و حروف و کلمات در کام و دهان انسان به مفهوم دانشمند و عارف و حکیم دارای مفهوم می باشد. یعنی کالی که هور و حرارت داشته باشد. با توجه به ذات آوایی حرف ( ه ) که به ابعاد لطیف در عالم ماده و معنا در عالم واقع اشاره دارد به مفهوم گرمای وجود و حیات و دانایی و معرفت و تفکر و علم و فرهنگ و اینگونه موارد اشاره دارد.
کالار بام ؛ به خانه هایی با سقف شیروانی و شیب دار که در میانه ی شیب بام آن حفره ها و نورگیرها و پنجره هایی در آن تعبیه می شود گویند.
کالاراوا یا کالارابا؛ به محل و سرزمین یا منطقه ای مسکونی گویند که دارای یک کال پر آب جریان دار یا روخانه ی دائمی و پُر آب باشد. نام منطقه ای مسکونی در سریلانکا. همچنین کلارود به مفهوم کال رود نام روستایی از بخش طالقان تهران می باشد. کِلارآباد نیز نام شهری از توابع بخش کلار شهرستان عباس آباد و کلاردشت یکی از بخش های شهرستان نوشهر در استان مازندران در ایران است.
کلارا و کلاریس ؛ نامی دخترانه که در بُعد فیزیکی به مفهوم دختر شاد و پرانرژی و در بُعد علمی به مفهوم دختر دانشمند و فرهیخته و در بُعد معنوی به مفهوم دختر با وقار و متین. کلارا یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی کال آر می باشد. کال و کلاه در مورد فرهنگ نامها به مفهوم ذهن و مغز، و کلمه ی آر به مفهوم انرژی و نیرو و حرارت.
کالوخ یا کُلوخ ؛ با توجه به ذات آوایی و رفتاری حرف ( خ ) از محل صدور آن از ابزارهای کلامی دهان مثل ( لب دندان زبان حلق سقف ) منطبق بر عالم واقع در انتهای این کلمه، به مفهوم خاک خشکی که نرم نباشد ولی سفت هم نشده باشد. یعنی مثل میوه ی کالی که نرسیده باشد و به اوج تعالی خود نرسیده باشد در کلمه ی کلوخ نیز در یک بُعد دیگر به مفهوم خاک سفت نشده مفهوم می رساند.
اگر از قانون مُصَوِّت ها هم به این کلمه ورود کنیم کلماتی از قبیل کَل کال کول کیل کوله کیله، باز هم حوزه ی مفاهیم را گسترده تر می کند.
قره نی . . . . .