کلارک هال (1884-1952) (Clark Hull)
(با نام کامل: کلارک لئونارد هال)روان شناس امریکایی که به دنبال تشریح یادگیری و انگیزه به واسطۀ قوانین علمیِ رفتار بود. هال برای بحث هایش با ادواردتولمنو همچنین به جهت کارش در نظریۀ محرک شناخته شده است.
طبق گزارش مجلۀ علمی انجمن روان شناسی امریکا، منتشر شده در سال 2002، هال در رتبۀ 21 برجسته ترین روان شناس قرن بیستم قرار گرفته است.
هال دوران بلوغ حرفه ای خود را در دانشگاه ییل گذراند. او تحقیقاتی انجام داد تا نشان دهد که نظریه هایش می تواند رفتار را پیش بینی کند.
کلارک هال در خانه ای ساخته شده از تنۀ درخت در مزرعه ای نزدیک آکرون در نیویورک متولد شد. پدرش مرد قوی و نیرومندیبود و رفتاری خشن داشت. و از آن جا که از دوران کودکی کار کرده بود، سواد چندانی نداشت و خواندن و نوشتن نمی دانست. مادرش زنی خجالتی از ایالتکونکتیکت بود و در 15 سالگی با پدرش ازدواج کرده بود. مادر کلارک خواندن را به پدرش یادداده بود.
در سه یا چهار سالگی، هال به همراهخانواده اش به مزرعه ای در میشیگان نقل مکان کردند. آن جا، او و برادر کوچک ترش، با انجام کارهای سخت و طاقت فرسا در اطراف خانه به امور مزرعه کمک می کردند.
کلارک در مدرسه ای کوچک و تک اتاقی در روستای سیکلز ، که حدود بیست تا سی نفر جمعیت داشت، تحصیل کرد. به علت این که در مزرعه به خانواده اش کمک می کرد، اغلب در مدرسه غایب بود. او مهارت اولیۀ خوبی در ریاضیات داشت، اما دستور زبان برایش کمی دشوار بود.
در 17 سالگی، امتحان آموزگاری داد و قبول شد. سپس در مدرسه ای بسیار کوچک و تک اتاقه به تدریس پرداخت. مدتی بعد، وارد دبیرستان شد و ضمن تحصیل، کارهای سخت و طاقت فرسا نیز می کرد. پس از اتمام دبیرستان، برای ادامه تحصیل وارد آکادمیآلما شد.پیشرفت او در ریاضیات، به ویژه هندسه، همچنان ادامه داشت.علاقه اش به هندسه، به او الهام بخشید تا این فکر در او شکل بگیرد که ذهن چگونه می تواند ارتباطات جدیدی را بر اساس آنچه پیش تر شناخته شده است، ایجاد کند.طی مدت بودنش در آکادمی آلما بود که آثار باروخ_اسپینوزا را خواند و تحسین کرد، هر چند که سرانجام از مخالفانش شد. در شرایطی که چیزی به پایان فارغ التحصیلی اش نمانده بود، در مهمانی ای شرکت کرد و به علت آلوده بودن غذا، مبتلا بهحصبه شد. بسیاری از دانش آموزان بر اثر آن فوت کردند، اما کلارک جان سالم به در برد. هر چند که عارضۀمختل شدن حافظه در به خاطر سپردن نام افراد، در ادامۀ زندگی اش همواره آزارش می داد.
کلارک پس از بهبودی، به آکادمی آلما بازگشت و شروع به خواندن ریاضیات، فیزیک و شیمی کرد و تصمیم گرفت مهندس شود. پس از دو سال بودن در آکادمی آلما،به مینه سوتا نقل مکان کرد تا به عنوان مهندس معدن کارآموزیکند. اما پس از دو ماه، مبتلا به بیماری فلج اطفال شد که تا حدودی او را فلجکرد و باعث شد یک پایش از کار بیفتد. به ناچار، یک سال در خانۀپدریاستراحت کرد و طی آن مدت فرصت یافت تا زندگی اش را بازنگری کند. علاقه اش به فلسفه، در نهایت او را به روان شناسی سوق داد و طی دوران بهبودی، به مطالعۀ روان شناسی پرداخت. اوبا خواندن کتاب "اصول روان شناسی"ویلیام_جیمز سفر خود را آغاز کرد. همچنین، علاقۀ خاصی به کارهای واتسون و پاولفپیدا کرد و به بازتاب های شرطی و یادگیری علاقه مند شد. او مقاله هایی در خصوص شرطی سازی نوشت و چنین استدلال کرد که رفتارهای پیچیدۀ سطح بالا را می توان بر اساس اصول اولیۀ شرطی سازی بیان کرد.در 1938، کتاب رفتار موجود زنده را نوشت که در واقع، خلاصه ای از نظریه ها و پژوهش هایش بود.
پس از یک سال، تصمیم گرفت برای تدریس به همان مدرسۀ تک اتاقه برگردد که حالا دو اتاق داشت. پس از دو سال تدریس و با پول کمی که پس انداز کرده بود، ازدواج کرد. کمی بعد، او و همسرش وارد دانشگاه میشیگان شدند. آن جا مطالعۀ رسمی روان شناسی او آغاز شد و در 1913 مدرک کارشناسی این رشته را دریافت کرد. پس از تدریس در کنتاکی، و پیش از رفتن به دانشگاه ییل، مدتی در دانشگاه ویسکانسین به تدریس پرداخت و در آن مدت، علایق خود دربارۀ تلقین پذیری و هیپنوتیزم را دنبال کرد. او در 1918 موفق به اخذ مدرک دکترا شد و پس از آن، به عنوان عضو دپارتمان روان شناسی در ویسکانسین ماند.
در ۱۹۴۵،نشان وارنرا از جامعۀ روان شناسی آزمایشیدریافت کرد.
از دیگر آثار اوست: یک نظامرفتار، اصول رفتار، و هیپنوتیزم و تلقین پذیری.
او در۱۹۴۸ دچار حملۀ قلبی شد و چهار سال بعد درگذشت.
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Clark_L._Hull
https://www.verywellmind.com/clark-hull-biography-1884-1952-2795504
https://study.com/academy/lesson/clark-leonard-hull-methodology-theories.html
https://www.britannica.com/biography/Clark-L-Hull
wikijoo: کلارک_هال