کل ء

لغت نامه دهخدا

کل ء. [ ک َل ْءْ ] ( ع مص ) کلاءة. نگاهبانی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || به تازیانه زدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || درنگی کردن در ادای دین و پی ماندن. || گیاه ناک گشتن زمین. || باربار نگریستن در چیزی و برگردانیدن نگاه در آن. || سپری شدن عمر و زندگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چریدن ماده شتر گیاه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کُلِّ: همه - کل (اصل در معنای این کلمه احاطه داشتن است مجموع هر چیزی را هم که کُل میخوانند ، برای این است که به همه اجزا احاطه دارد ، یک فرد سربار جامعه را هم اگر کـَل بر جامعه تعبیر میکنند ، برای این است که سنگینیش بر جامعه احاطه دارد)
معنی کَلٌّ: سربار(معنای عبارت" هو کل علی مولاه "این است که او سربار سرپرست خویش است وبار و عیال کسی است که امورش را تدبیر میکند و او خودش نمیتواند امور خود را تدبیر کند )
معنی کَلَّا: هرگز چنین نیست - حاشا (کلمه کلا به معنای ردع و زیر بار نرفتن است و برای رد و انکار مطالب ما قبل خودش است )
معنی رَأَوْاْ ء: دیدند (ببینند (برای واقعیت حتمی))
معنی ﭐدَّارَأْتُمْ: خود را مبری و یکدیگر را متهم می کردید (در اصل تدارأتم بوده ، و تدارء بمعنای تدافع ومشاجره است ، و از ماده ( د - ر- ء ) است ، که بمعنای دفع است )
معنی یُضَلُّ: گمراه می شود ("یضل به الذین کفروا " یعنی کافران به سبب آن گمراه می شوند یا به عبارت دیگر دیگران ایشان را با اشاعه رسم غلط نسی ء گمراه نمودند(عرب را در جاهلیت رسم چنین بود که وقتی دلشان میخواست در یکی از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنن...
تکرار در قرآن: ۱(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس