کفیح

لغت نامه دهخدا

کفیح. [ ک َ ] ( ع ص ، اِ ) همتا و مانند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کفؤ. نظیر. ( از اقرب الموارد ). || شوی زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زوج زن. شوهر زن. ( از اقرب الموارد ). || همخوابه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). همبستر. ضجیع. ( از اقرب الموارد ). || مهمان ناگاه آینده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس