کفیت
لغت نامه دهخدا
کفیت. [ ک َ ] ( ع ص ) مرد تیزرو و سبک باریک اندام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): رجل کفیت ؛ مرد تندرو و سبک و نازک اندام. ( از اقرب الموارد ). مرد شتابنده. ( دهار ). || ( اِ ) انبان استوار که چیزی ضایع نکند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رخت زندگانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
کفیت. [ ک َ ] ( ع مص ) کفت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به کفت ( ع ص ) شود.
کفیة. [ ک ُ ی َ ] ( ع اِ ) روزگذار از قوت.( منتهی الارب ). قوت روزگذرا. ( ناظم الاطباء ). قوت. ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ج ، کفی [ ک ُ فا ].
( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید