کفول. [ ک ُ ] ( ع مص ) پذیرفتار کسی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ضامن شدن کسی را. ( از اقرب الموارد ). پایندانی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) کفل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کُفل شود.
فرهنگ فارسی
پذیرفتار کسی گردیدن . ضامن شدن کسی را
پیشنهاد کاربران
در زبان لری بختیاری به معنی نام دختر :کفایت کفول::کافی . Kafol