کفوف
لغت نامه دهخدا
کفوف. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کَف . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کف شود.
کفوف. [ ک ُ ] ( ع مص ) پیر شدن ناقه پس سوده و کوتاه گردیدن تمام دندانش از پیری. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پیر شدن ماده شتر و کوتاه گردیدن دندانهایش چنانکه نزدیک بود که بیفتند. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید