کفلمه

/kaflame/

لغت نامه دهخدا

کفلمه. [ ک َ ل َ م َ / م ِ ] ( اِ ) ( اصطلاح عامیانه ) سفوف. ( یادداشت مؤلف ).
- کفلمه کردن ؛ چیزی را در کف دست نهادن و خرد کردن و به دهان ریختن. ( یادداشت مؤلف ): فلان کس روزی شش نخود تریاک کفلمه می کند، یعنی در کف دستش خرد کرده به دهان می ریزد می بلعد. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).

فرهنگ عمید

= * کفلمه کردن
* کفلمه کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه] داروی خشک کوبیده را با کف دست به دهان ریختن و بلعیدن.

گویش مازنی

/kaflame/ یک مشت از هر چیز

پیشنهاد کاربران

یعنی ریکانی الین توکجخسن و تز تز چکجخسن بیز جوانیخ یوخمیز دع سیکخ اوناخانیر کفلمه وررخ من بیدنع رل🥺
آمجغن ایچینه اورهدن کپله مه چکیم، اوسدورسون
آسی قیزی زینبین یکه خام 150کیلولوخ داش کلمینه اورهدن کپلمه چکیب آغ گوبگینه توکرم، سورادا بی باش گوتونون اوستونده مورگولویه رم
کفلمه در ترکی هم معنی فارسیت یعنی چیزی رو کف دست ریخته و بالا بندازی . در ترکی همدانی کپلمه هم میگن
عمل اصطکاکی که منجر به پاشش سریع سیک سوئی ( اسپرم ) در محل مورد نظر میشود به زبان ترکی.
کفلمه همون جق زدنه
توی زبان تورکی آذربایجانی معنی جق زدن رو داره
معنی ریختن آب مثلا میگه طرف کفلمه کرد رو صورتم یعنی آبشو ریخت رو صورتم
البته در مناطق ترک نشین کفلمه زدن را به معنی جلق به کار می گیرند.
در مناطق ترک نشین بطورعامیانه به جلق ( استمنا ) ، کفلمه میگویند. که از کف+لمه تشکیل میشود.

بپرس