کفش دوز

/kafSduz/

مترادف کفش دوز: ارسی دوز، پاره دوز، پوتین دوز، پینه دوز، چکمه دوز، خفاف، کفاش، کفش دوز، گیوه دوز، لاخه دوز، ملکی دوز، موزه دوز

معنی انگلیسی:
shoemaker

لغت نامه دهخدا

کفشدوز. [ ک َ ] ( نف مرکب ) کفاش. ( ملخص اللغات کرمانی ). کسی که کفش می دوزد. ( ناظم الاطباء ). کفش دوزنده. آنکه کفش دوزد. کفاش. کفشگر. اسکاف. حذأ. ارسی دوز. ( یادداشت مؤلف ) :
پیر مردی لطیف در بغداد
دختر خود به کفشدوزی داد.
سعدی ( گلستان ).
مگو کفشدوز آن نگار فرنگ
کز و خانه برمن بود کفش تنگ.
میرزاطاهر وحید ( از آنندراج ).
|| ( اِ مرکب ) حشره ای است از رسته قاب بالان که دارای سه گونه میباشد و در اکثر نقاط زمین میزید. این حشره کوچک و کروی است و از شته ها تغذیه میکند.بدنش قرمزرنگ و دارای نقاط سیاه رنگ است. عده ای از کفشدوزها گاهی به مزارع یونجه حمله می کنند و موجب آفت میشوند. پینه دوز. کفشدوزک. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) آنکه کفش دوزد کفاش : ( پیر مردی لطیف در بغداد دخترک را بکفشدوزی داد ) . ( گلستان ) ۲ - حشره ایست از راست. قاب بالان که دارای سه گونه میباشد و در اکثر نقاط زمین میزید . این حشره کوچک و کروی است و از شته ها تغذیه میکند . بدنش قرمز رنگ و دارای نقاط سیاه رنگ است . عده ای از کفشدوز ها گاهی بمزارع یونجه حمله میکنند و موجب آفت میشوند پینه دوز کفشدوزک .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) ۱ - کسی که کفش می دوزد. ۲ - نام حشرة کوچک سرخ رنگی است که دارای چهار بال می باشد و غالباً روی درختان یافت می شود و از شته ها تغذیه می کند.

فرهنگ عمید

۱. کسی که کفش می دوزد، کفش گر.
۲. (اسم ) ‹کفشدوزک› (زیست شناسی ) حشرۀ کوچک سرخ رنگی که چهار بال دارد و دو بال ضخیم آن روی دو بال نازک قرار گرفته و از شته های درختان تغذیه می کند.

مترادف ها

shoemaker (اسم)
کفاش، کفش دوز

فارسی به عربی

صانع الاحذیة

پیشنهاد کاربران

تابه، سرخ کن، روغن دان، تاوه
پینه دوز، کفاش، چرم دوز، ارسی دوز
سلیم
کفشدوز: یا همان کفش دوزک نا حشره ای زیبای سرخ رنگ با خالهای سیاه که از شته تغذیه می کند، بی آذار و دوست داشتنی ست.
کفض دوز: پینه دوز پاپوش.
سکاف
اسکاف