کفر در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کفر در قرآن. یکی از مفاهیم مهم، پیچیده و پر کار برد در قرآن کریم، مفهوم کفر است که در سرتاسر قرآن و همه سوره ها و آیات آن، به نحوی گسترش دارد. این واژه با مشتقاتش با بیش از ۵۰۰ بار تکرار در قرآن کریم از مفاهیم جامع و فراگیری است که همه صفات متعلق به خصایص نکوهیده، به نوعی با آن ارتباط دارند. مفهوم کفر به منزله قطبی است که دیگر مفاهیم همسان و صفات منفی دیگر، به گرد آن می چرخند.
یکی از مفاهیم مهم، پیچیده و پر کار برد در قرآن کریم ، مفهوم کفر است که در سرتاسر قرآن و همه سوره ها و آیات آن، به نحوی گسترش دارد. این واژه با مشتقاتش با بیش از ۵۰۰ بار تکرار در قرآن کریم از مفاهیم جامع و فراگیری است که همه صفات متعلق به خصایص نکوهیده، به نوعی با آن ارتباط دارند. مفهوم کفر به منزله قطبی است که دیگر مفاهیم همسان و صفات منفی دیگر، به گرد آن می چرخند.با وجود تلاش های گسترده اندیشمندان در شناخت ماهیت کفر، در باره این مفهوم تاکنون چنانچه باید و شاید تحقیق روشمند و محققانه ای نشده است. همچنین، ارتباط کفر با مفاهیم همسان و متضاد آن مشخص نگردیده، و زمینه ها و پیامدهای کفرورزی از بیان قرآن کریم استخراج نشده است.پیش از پرداختن به اصل موضوع، مطلبی را برگرفته از اندیشه های ایزوتسو، به عنوان مقدمه می آوریم، به اعتقاد وی، ما هنگام مراجعه به واژه های کلیدی قرآن، با دو امر مواجه می شویم که جنبه ای از آن چنان آشکار است که شایسته اشاره نیست، و جنبه دیگر چندان وضوحی ندارد. جنبه آشکار موضوع، آن است که هر کلمه منفرد که به صورت جدا از کلمات دیگر در نظر گرفته شود، معنای اساسی یا، مفهوم تصوری خاص خود را دارد. برای نمونه، معنای اساسی واژه کتاب، نوشته و نامه است. در حالی که در دستگاه اسلامی و نظام قرآنی، ارتباط خاصی با کلمات مهم دیگر مانند الله، نبی، وحی، نزول و اهل پیدا می کند. از این رو، این واژه معنای تازه ای می طلبد که برخاسته از روابط آن با دیگر مفاهیم و اصطلاحات است.بنابراین، یک کلمه با قرار گرفتن در دستگاه اسلامی یا نظام قرآنی، در ارتباط با کلمات و اصطلاحات دیگر صبغه معنا شناختی خاصی به خود می گیرد که اگر بیرون از آن دستگاه بدون در نظر گرفتن در ترکیبات خاصی لحاظ شود، هرگز آن معنا را در بر نمی گیرد.نکته قابل توجه اینکه تا زمانی که این واژه در متن قرآنی به کار رفته باشد، جزیی از معنای آن کلمه و حتی بسیار مهم تر از خود معنای اساسی آن به شمار خواهد آمد. این بخش از معنا در نزد ایزوتسو، به عنوان معنای نسبی قلمداد می شود. از دیدگاه وی، معنای نسبی چیزی است که دلالت ضمنی دارد و در نتیجه پیدا شدن وضع خاصی برای آن کلمه در زمینه ای خاص، به معنای اساسی پیوسته و افزوده می شود، و در نظام تازه نسبت به کلمات مهم دیگر، نسبت ها و روابط گوناگون پیدا می کند. گاهی قدرت کل دستگاه و نظام در تغییر معنایی، چنان است که تقریبا واژه معنای اساسی و تصویری خاص خود را از دست می دهد، و به صورت کلمه دیگر در می آید. آشکارترین نمونه معنا شناختی در قرآن کریم، واژه کفر است.
معنای کفر
با توجه به آنچه که در مقدمه گفتیم کفر هم به تنهایی یک معنا دارد و در نظام قرآنی یک معنا دارد.
← معنای اساسی کفر
کفر و ایمان از مفاهیم عمده و کلیدی قرآن کریم میباشند که هر کدام، حوزه معنایی مستقلی را تشکیل داده اند. در مقایسه دو حوزه معنایی کفر و ایمان، در می یابیم که آن دو به منزله دو قطب متضادند که همه صفات مطلوب و نامطلوب بر محور آنها می چرخند.از طرفی، همین دو مفهوم کفر و ایمان، متعلقاتی نیز مختص به حوزه معنایی خود دارند که در زمینه معنا شناسی، علاوه بر فهم ارتباط مفاهیم متضاد، فهم پیوند آنها با یکدیگر نیز لازم است.
← کفر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس