کفتگی

لغت نامه دهخدا

کفتگی. [ ک َ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) شکافته شدن و ترکیده بودن. ( از برهان ) ( از آنندراج ). شکافتگی و ترکیدگی و رخنه و چاک و شکاف. ( ناظم الاطباء ). شق. تفصید. ( منتهی الارب ). تَرَک. تراک. غاچ. کافتگی. ( یادداشت مؤلف ). || در تداول طب قدیم آن را بر بیماری شقاق مقعد اطلاق می کردند : و مقعد را نیز بیماری کفتگی باشد و آن را به تازی شقاق المقعد گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). شقاق ؛ کفتگی لبهای شرج را گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

کفتگی. [ ک ُ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) کوفتگی. || صدمه. || پیچیدگی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

شکافتگی ترکیدگی .
کوفتگی یا صدمه یا پیچیدگی

فرهنگ معین

(کَ تَ یا تِ ) (حامص . ) شکافتگی ، ترکیدگی .

فرهنگ عمید

ترکیدگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس