کفاءه
لغت نامه دهخدا
کفاءة. [ ک َ ءَ ] ( ع اِ ) پاداش. کفاء. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). پاداش و جزا. ( ناظم الاطباء ).
کفاءة. [ ک َ / ک ُ ءَ ] ( ع اِ ) بار خرمابن در سال آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بار خرمابن در یک سال. ( از ناظم الاطباء ). بار آن سال درخت خرما. ( شرح قاموس ). || منافع کشت زمین در سال آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). منافع زمین کشت در یک سال. ( از ناظم الاطباء ). کشت سالانه زمین. ( از شرح قاموس ). || منافع نتاج شتران در همان سال یا نتاج سپس گذشتن یک سال یا زیاده از آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). نتاج شتران دریک سال. ( از ناظم الاطباء ). در شتر زائیدن یا زائیده آن سال است بعد از گردیدن آن سال یا بیشتر. ( شرح قاموس ). یقال : منحه کفاءة غنمه ؛ یعنی داد او را شیر وبچه و پشم یک سال گوسفندان خود را تا از آنها منتفعشود و پس از گذشتن یکسال و بردن این منافع گوسفندان را بازگرداند. ( منتهی الارب ) ( از شرح قاموس ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به منتهی الارب و اقرب الموارد شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید