کف دست


معنی انگلیسی:
palm, metacarpus

فرهنگستان زبان و ادب

{palm , palmar region} [علوم تشریحی] ناحیه ای در سطح پیشین دست بین مچ و انگشتان

واژه نامه بختیاریکا

( کف دست ( یا پا ) ) تَنگِه؛ پَنگِه
تِلاپِه؛ چَپِه؛ چپ

جدول کلمات

هبک

پیشنهاد کاربران

کف واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �kap� در فارسی میانه و به معنای پوشش یا سطح می باشد
از همین معنا، وقتی حباب ها و فوم روی مایع جمع می شدند، به آن ها هم گفتند �کف� ( چیزی که در سطح و بالای آب یا صابون و جمع می شود )
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه در سانسکریت و اوستایی به معنای گرفتن نیز کاربرد داشته است همانند کف رفتن امروزی که با تغییرات به شکل قاپیدن در آمده است
**********
دست واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �دست� در فارسی کهن می باشد که با واژه �زستا� در زبان اوستایی ( زند ) هم ریشه است .
واژه �دستک� به معنای یاری و �آبدست � به معنای وضو و غسل در زبان ترکی برگفته از این واژه است .
واژه های دستمال - دستکش - دستار - دسته - دستگاه - دست بند - سر دست - دست پرورده - دستگیر - دست خوش - دسترس - دستیار - دست انداز - دستفروش - دست شویی - دست پاچه - دستمزد - دسترنج و . . . با این واژه ساخته شده اند .

پنجه
کف دست ( به اضافه ) ؛ سطح داخلی دست که متصل به انگشتان است :
مکن بر کف دست نه هرچه هست
که فردا به دندان گزی پشت دست.
سعدی.
هشم ؛ به جمله کف دست دوشیدن. ( از منتهی الارب ) . و رجوع به این ترکیب ذیل کف شود.
...
[مشاهده متن کامل]

- کف دستی ؛ ضرب تازیانه یا دست بر کف دست.
- || نوعی بازی کودکان. و رجوع به این ترکیب در ردیف خود شود.

کف دست ( به اضافه ) ؛ سطح داخلی دست که متصل به انگشتان است :
مکن بر کف دست نه هرچه هست
که فردا به دندان گزی پشت دست.
سعدی.
در لری بختیاری
کف دست / وجب: بِلِسْت
هبک