کوشن یک کلمه کادوسی است و به معنای زمین های کشاورزی و مکانی برای کشت و کشاورزی هست. کادوسیان این مناطق را صاف کرده مزرعه ها را در آن ایجاد میکردند و به کشت میپرداختند
این کلمه بیشتر در مناطق جنوب رود ارس ( مناطق کادوس نشین ) استفاده شده و بعد ها این کلمه در ترکی نیز نفوذ کرده و حتی معنی وطن را نیز میدهد.
... [مشاهده متن کامل]
اصطلاحات کادوسی ( مخصوصا اصطلاحات کشاورزی ) در مناطق ترک نشین ایران و حتی کشور آذربایجان و ارمنستان زیاد است.
برای مثال: رستو ( rastov ) - خکو ( xakov ) - شیمو ( shimov ) و . . . .
در ضمن کلمه او - آو ( av - ov ) در کادوس به معنی آب میباشد که در خیلی از نامهای مناطق کادوس نشین به وفور دیده میشود.
مثال: میشو ( mishov ) که یه رشته کوه در شهرستان مرند می باشد. میو ( miyov ) نام یک روستا در شهرستان مرند که اسم فعلی آن میاب می باشد.
این کلمه بیشتر در مناطق جنوب رود ارس ( مناطق کادوس نشین ) استفاده شده و بعد ها این کلمه در ترکی نیز نفوذ کرده و حتی معنی وطن را نیز میدهد.
... [مشاهده متن کامل]
اصطلاحات کادوسی ( مخصوصا اصطلاحات کشاورزی ) در مناطق ترک نشین ایران و حتی کشور آذربایجان و ارمنستان زیاد است.
برای مثال: رستو ( rastov ) - خکو ( xakov ) - شیمو ( shimov ) و . . . .
در ضمن کلمه او - آو ( av - ov ) در کادوس به معنی آب میباشد که در خیلی از نامهای مناطق کادوس نشین به وفور دیده میشود.
مثال: میشو ( mishov ) که یه رشته کوه در شهرستان مرند می باشد. میو ( miyov ) نام یک روستا در شهرستان مرند که اسم فعلی آن میاب می باشد.
بر اساس تحقیقات مرحوم کسروی کوشن واژه ای آذری به معنای مزرعه بی آب و دیم می باشد
کوشن kawshan
ترکیبی از کوش Kawsh و حرف ن
کوش به معنای کفش است الان هم به جای کفش ، در زبان کردی کوش گفته میشه.
حرف" و "و حرف " ف" قریب المخرج هستن که به جای هم گفته میشن
به نظر میرسه کفش معرب کوش باشد
... [مشاهده متن کامل]
مانند ویدیو که عربها فیدیو تلفظ میکنن
کوشن یعنی حومه کشاورزی و چراگاهی یک روستا
درواقع کوشن جایی هست که مردم یک روستا حق ندارن کفش شان را بیرون ان بگذارن
حد و مرز یک روستا را کوشن میگویند
ترکیبی از کوش Kawsh و حرف ن
کوش به معنای کفش است الان هم به جای کفش ، در زبان کردی کوش گفته میشه.
حرف" و "و حرف " ف" قریب المخرج هستن که به جای هم گفته میشن
به نظر میرسه کفش معرب کوش باشد
... [مشاهده متن کامل]
مانند ویدیو که عربها فیدیو تلفظ میکنن
کوشن یعنی حومه کشاورزی و چراگاهی یک روستا
درواقع کوشن جایی هست که مردم یک روستا حق ندارن کفش شان را بیرون ان بگذارن
حد و مرز یک روستا را کوشن میگویند
کوشن به ترکی آذربایجانی یعنی کویر و یک جای پرت که کسی زندگی نمیکنه میگن کوشن
در جواب دوستان توهمی که میگن آذری و زبان آذری پهلوی باید بگم اول اینکه زبان آذری نه وجود داره و نه ملتی خودشو در کتیبه و یا کتابی قدیمی آذری معرفی کرده و لطفا به توهمات پهلوی دامنه نزنید
در جواب دوستان توهمی که میگن آذری و زبان آذری پهلوی باید بگم اول اینکه زبان آذری نه وجود داره و نه ملتی خودشو در کتیبه و یا کتابی قدیمی آذری معرفی کرده و لطفا به توهمات پهلوی دامنه نزنید
درود
کوشن در زبان مردم آذربایگان به چم زمینهای کشت و کار و کشاورزی و باغی روستاییان است.
به نظر می رسد این واژه از [کاشتن] به دست آمده که در زبان بومی آذری زبانان سده های پیش به [کوشن] دگردیس شده:
... [مشاهده متن کامل]
کاشتن / کاشن / کوشن
رد پای این واژه در سروده های پهلوی شیخ صفی الدین اردبیلی نیز دیده می شود:
همان هوی همان هوی همان هوی / همان کوشن، همان دشت و همان کوی
اژ واجم اویان تنها چو من بور / به هر شهری شوم هی های و هی هوی
کوشن یکی از انبوه واژه های بارمانده از زبان پهلوی در زبان کنونی مردم آذربایگان است.
کوشن در زبان مردم آذربایگان به چم زمینهای کشت و کار و کشاورزی و باغی روستاییان است.
به نظر می رسد این واژه از [کاشتن] به دست آمده که در زبان بومی آذری زبانان سده های پیش به [کوشن] دگردیس شده:
... [مشاهده متن کامل]
کاشتن / کاشن / کوشن
رد پای این واژه در سروده های پهلوی شیخ صفی الدین اردبیلی نیز دیده می شود:
همان هوی همان هوی همان هوی / همان کوشن، همان دشت و همان کوی
اژ واجم اویان تنها چو من بور / به هر شهری شوم هی های و هی هوی
کوشن یکی از انبوه واژه های بارمانده از زبان پهلوی در زبان کنونی مردم آذربایگان است.
البته طبق تورات کوشن مکانی در مصر باستان نیز بوده که در زمان یوسف مسکن اقوام بنی اسرائیل بوده است
همچنان کوشان خود زبان نوشته دارند و زبانشان ایرانی است و بسیار به پارسی نزدیک است و خود را در کتیبه ها اریا خوانده اند
کوشن یک واژه پارسی است و در پهلوی نیز امده
و در سروده ای به پهلوی آذری آمده
همان های و همان هی و همان هوی
همان کوشن همان دشت و همان کوی
اژ واجم اویان تنها چو من بور
به هر شهری شوم هوی های و هوی هوی
اگر گویم که عاشق تنها چو من بود به هر شهری روم هوی های و هوی هوی
و در سروده ای به پهلوی آذری آمده
همان های و همان هی و همان هوی
همان کوشن همان دشت و همان کوی
اژ واجم اویان تنها چو من بور
به هر شهری شوم هوی های و هوی هوی
اگر گویم که عاشق تنها چو من بود به هر شهری روم هوی های و هوی هوی
کوشن یا کؤشن: در زبان ترکی کؤشَن یعنی صحرا . واژه کوچ تغییر یافته کوشن است. کوشانیان و یا دولت کوشانی از این واژه گرفته شده است به معنی صحرا نشینان که در اصل کوشانیان تغییر یافته ی کُؤشکَنلَر بوده یعنی بیابان گردان ، صحرانشینان . در شاهنامه این واژه کوشانی آورده شده که در اصل کؤشنّی می باشد به معنی مردم متعلق به صحرا یا اهل بیابان و صحرا . در واژه ی کوچ نشین که بر گردانده کؤشن نشین است به معنی صحرا نشین واقعیت بیشتر آشکار است .
... [مشاهده متن کامل]
در حیدر بابای شهریار واژه ی کؤشن آمده است :
حیدربابا ، قورى گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى ، یازلارى
بیر سینما پرده سىی دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب ، سئیر ائده رم اؤزوْمده
حیدر بابا غاز های قوری گل یادش بخیر
جیرجرک ها و حشرات آوازخوانش در دامنه ها یادش بخیر
بهار و پاییز های صحرا ( کؤشن ) و روستا یادش بخیر
گویی در خیال و خاطرم به پرده ی سینما شباهت دارند که در تنهایی ها به تماشایش می نشینم و به گشت و گذار می پردازم .
... [مشاهده متن کامل]
در حیدر بابای شهریار واژه ی کؤشن آمده است :
حیدربابا ، قورى گؤلوْن قازلارى
گدیکلرین سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنین پاییزلارى ، یازلارى
بیر سینما پرده سىی دیر گؤزوْمده
تک اوْتوروب ، سئیر ائده رم اؤزوْمده
حیدر بابا غاز های قوری گل یادش بخیر
جیرجرک ها و حشرات آوازخوانش در دامنه ها یادش بخیر
بهار و پاییز های صحرا ( کؤشن ) و روستا یادش بخیر
گویی در خیال و خاطرم به پرده ی سینما شباهت دارند که در تنهایی ها به تماشایش می نشینم و به گشت و گذار می پردازم .
واژه ترکی آذری که در زبان ترک استانبولی رایج نیست وبه معنای مزارع و باغات یک روستا را شامل میگردد
کوشن کلمه ای ترکی است به معنای ( وطن )
کوشن کلمه تورکی است به معانی :
۱. مرتع یا بخشی از سرزمین یک روستا یا شهر .
۲. چند روستا یا آبادی که باهم یک بخش یا منطقه کوچک را تشکیل میدهند.
۳ . مرز دو سرزمین .
۱. مرتع یا بخشی از سرزمین یک روستا یا شهر .
۲. چند روستا یا آبادی که باهم یک بخش یا منطقه کوچک را تشکیل میدهند.
۳ . مرز دو سرزمین .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)