کعر
لغت نامه دهخدا
کعر. [ ک ُ ] ( ع اِ ) یک نوع خاربنی است فروهشته برگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کعر. [ ک َ ع َ ] ( ع مص ) پرشکم گردیدن و فربه گشتن کودک. || گره بستن پیه در کوهان شتر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کعر. [ ک َ ع ِ ] ( ع ص ) کودک پرشکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید