کعب غزال

لغت نامه دهخدا

کعب غزال. [ک َ ب ِ غ َ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکر پنیر. آب نبات. زبان بره. ( یادداشت مؤلف ). نوعی از شکر پاره. ( ناظم الاطباء ). کعب الغزال :
ببین که میر معزی چه خوب می گوید
حدیث هیئت پینو وشکل کعب غزال.
انوری.
نشانه لگد گور باد سینه آنک
ز شاخ آهو دارد امید کعب غزال.
ظهیر فاریابی.
|| فانیذ بنزد پاره ای از طبیبان. ( یادداشت مؤلف ) : یک من فانیذ که مراد از آن کعب غزال است. ( از اختیارات بدیعی ).

فرهنگ فارسی

شکر پنیر . آب نبات

پیشنهاد کاربران

بپرس