کظیم

لغت نامه دهخدا

کظیم. [ ک َ ] ( ع ص ) فروخورنده خشم. کاظم. || مرد اندوهگین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ) : وابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم. ( قرآن 84/12 ). || ( اِ ) کلیددان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

فرو خورنده خشم کاظم . یا مرد اندوهگین

پیشنهاد کاربران

واژه کظیم از ماده کظم ( بر وزن نظم ) به معنی گلوگاه است ، و به معنی بستن گلوی مشک آب بعد از پر شدن نیز آمده ، و لذا این کلمه در مورد کسی که قلبش مملو از خشم یا غم و اندوه است به کار می رود .
( و اذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثلا ظل وجهه مسودا و هو کظیم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

هر گاه یکی از آنها را به همان چیزی که برای خداوند رحمن شبیه قرار داده بشارت دهند صورتش از فرط ناراحتی سیاه می شود ، و مملو از خشم و غضب می گردد !

واژه کظیم از ماده کظم ( بر وزن نظم ) به معنی گلوگاه است ، و به معنی بستن گلوی مشک آب بعد از پر شدن نیز آمده ، و لذا این کلمه در مورد کسی که قلبش مملو از خشم یا غم و اندوه است به کار می رود .

بپرس