کظر

لغت نامه دهخدا

کظر. [ ک َ ] ( ع مص ) رخنه ساختن برای کمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). منه کظر القوس کظراً. || رخنه کردن جای زدن از آتش زنه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). منه کظر الزندة.

کظر. [ ک ِ ] ( ع اِ ) پی که در بن سوفار تیر پیچند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

کظر. [ ک ُ ] ( ع اِ ) کرانه فرج و گوشه آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || پیه گرده. || جای گرده از درون حیوان چون گرده را برآرند. || رخنه ای از کمان که در آن حلقه زه قرار می گیرد. || رخنه ای از تیر که در آن زه قرار می گیرد. || چوبک گوشه کمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || میان چنبر گردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اکظار ( در همه معانی ).

کظر. [ ک ُ ظَ ] ( ع اِ ) ج ِ کظرة. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کظرة شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس