کشیک
/keSik/
مترادف کشیک: پاس بخش، پاسدار، قراول، کشیک چی، نگاهبان، نگهبان، پست، پاس، مراقبت، نگهبانی
برابر پارسی: نگهبانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- سرکشیک ؛ آنکه رئیس نگهبانان در وقت نگهبانی است.
- کشیک آقاسی ( اصطلاح دوره صفویه ) ؛ پاسبان. نگهبان.
- کشیک آقاسی باشی ؛ رئیس کشیکچی ها.
فرهنگ فارسی
۱ - نگاهبانی مراقبت پاس : ( میخواستند که بحوالی خوابگاه بکشیک و پاسبانی قیام نمایند ) . یا اهل کشیک . کشیکچیان قراولان : و اهل کشیک شب متفرق شده کشیکچیان روز هنوز نیامده بودند . یا در کشیک بودن . پاسدار بودن قراول بودن : ( از قور چیان ذو القدر که در کشیک بودند مصرنامی قور غلو بجوهه سلطان زخم کاری زده نا چیز گردانید ) . ۲ - پاسدار قراول .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
جانشین، کشیک، دم دست بودن اماده خدمت
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک
مراقبت، ساعت، پاس، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی
نگهبان، دیده بان، کشیک، قراول، سرباز محافظ
پاسدار، میخ چوبی، دستک، کشیک، چوب نوک تیز، میخچه، چوب پرچین
نگهبان، پاسدار، کشیک، قراول، نگهبانی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه کشیک
معادل ابجد 350
تعداد حروف 4
تلفظ [kešik]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [ترکی]
مختصات ( کِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی keSik
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
... [مشاهده متن کامل]
واژگان مترادف و متضاد
حرف آرش NK دوست عزیز خیلی درست است واژه کشیک صد درصد ترکی است در نگهبان پاسبان می شود.
معادل ابجد 350
تعداد حروف 4
تلفظ [kešik]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [ترکی]
مختصات ( کِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی keSik
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی هوشیار
... [مشاهده متن کامل]
واژگان مترادف و متضاد
حرف آرش NK دوست عزیز خیلی درست است واژه کشیک صد درصد ترکی است در نگهبان پاسبان می شود.
من درباره واژه کشیک اشتباه کردن دوست بخشید درپارسی مشه نگهبان
یتاق . . . .
واژه کشیک کاملا پارسی است چون در ترکی می شود کورما این یعنی کشیک صد درصد پارسی است.
قراول و یساول و کشیک هم معنی تقریبا به معنای نگهبان ملازم همرا و پاسبان
کوروماک یعنی محافظت
کورویوجو یعنی محافظ
قول یا قول که غلام هم از ای است یعنی دستک
کوروماک یعنی محافظت
کورویوجو یعنی محافظ
قول یا قول که غلام هم از ای است یعنی دستک
کشیک کلمه تورکی یعنی بپا و نگهبان
در تورکی قوروجی و یساور یا یساول هم هست
در تورکی قوروجی و یساور یا یساول هم هست
در عمید و معین و دهخدا و فرهنگ فارسی
قاطع نوشته شده ماخوذ از تورکی
به معنای نگهبان در تلکم لغت فارسی پاسبان گفته میشه
قاطع نوشته شده ماخوذ از تورکی
به معنای نگهبان در تلکم لغت فارسی پاسبان گفته میشه
کشیک در اصل ( کجیک ) فارسی ؛ از ترکیب سه واژه ( کی ؛جای؛ کی ) درست شده و ( کی ) یعنی چه کسی ؛ و رویهم به معنی آن است که ( چه کسی جای چه کسی ) است
کشیک . [ ک َ / ک ِ ] ( ترکی ، اِ ) پاسبان . نگهبان . || مرد پاسبان . ( ناظم الاطباء ) . قراول . نگهبان پاسدار. || نوبت دار. ( یادداشت مؤلف ) . || نوبت پاسبانی . ( آنندراج ) . || وظیفه ٔ مراقبت در کارهای لشکری در مدتی محدود از شب یا روز. قراولی . ( یادداشت مؤلف ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سرکشیک ؛ آنکه رئیس نگهبانان در وقت نگهبانی است .
- کشیک آقاسی ( اصطلاح دوره ٔ صفویه ) ؛ پاسبان . نگهبان .
- کشیک آقاسی باشی ؛ رئیس کشیکچی ها.
... [مشاهده متن کامل]
- سرکشیک ؛ آنکه رئیس نگهبانان در وقت نگهبانی است .
- کشیک آقاسی ( اصطلاح دوره ٔ صفویه ) ؛ پاسبان . نگهبان .
- کشیک آقاسی باشی ؛ رئیس کشیکچی ها.
یتاق
در فرهنگ قضایی و نیز مقررات دادرسی هم به کشیک اشاره شده ( قاضی کشیک )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)