کشیمنی

لغت نامه دهخدا

کشیمنی. [ ک َ /ک ِ م َ ] ( ص نسبی ) با پیمایش. بوزن. مقابل عددی چنانکه نان را آنگاه که در ترازو کشند کشیمنی گویند و آنگاه که یک یک بی کشیدن فروشند عددی نامند. ( یادداشت مؤلف ). مقابل چکی. مقابل عددی. رجوع به کشمنی شود.

پیشنهاد کاربران

آنچه که با ترازو کشیده ( وزن ) و سپس فروخته شود:
" - خوب آقا جان!بگو ببینم حالا نان یک من چند است؟
- دیگر نان را کسی کشیمنی نمی خرد. خیلی وقت است که نان دانه ای شده. . . " ( نقل از نفرین زمین ، جلال آل احمد )

بپرس