کشیده شدن

لغت نامه دهخدا

کشیده شدن. [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) انقباض. ( یادداشت مؤلف ). || اقتیاد.انقیاد. ( منتهی الارب ). || امتداد. ( تاج المصادر بیهقی ). ممتد گشتن. ( یادداشت مؤلف ). تمدد. ( منتهی الارب ). || انجرار. منجر شدن. ( یادداشت مؤلف ) ( تاج المصادر بیهقی ). || جذب شدن. ( یادداشت مؤلف ). انجذاب. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

انقباض . اقتیاد . امتداد. منجر شدن

جدول کلمات

انجذاب

پیشنهاد کاربران

امتداد
تبدل و تغیر ، انعطاف گرفتن ، تغییر حالت پیدا کردن ، حالت جدید به وجود آمدن
سوق یافتن، منجر شدن ، چیزی یا کسی که به طرفی کشیده شود و برده شود
امتداد داشتن . [ اِ ت ِ ت َ ] ( مص مرکب ) کشیده شدن . ممتد شدن . استمرار داشتن . ممتد بودن .
منجر شدن باعث شدن
قرار گرفتن
تمدد

بپرس