کشیدنی

/keSidani/

معنی انگلیسی:
funicular

لغت نامه دهخدا

کشیدنی. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( ص لیاقت ) آنچه قابل کشیدن است.
- داروی کشیدنی ؛ داروئی که با میل به چشم می کشند : چون تفرق الاتصال تولد کرده باشد از استقرار فائده نباشد و قوت داروهای کشیدنی دشخوار بدو رسد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به کشیدن شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) هر چیز که قابل کشیدن باشد : ( عقل و فرمان کشیدنی باشد عشق و ایمان چشیدنی باشد ) . ( حدیقه )
آنچه قابل کشیدنست . داروی کشیدنی داروئی که با میل بچشم می کشند.

مترادف ها

tensive (صفت)
سفت کننده، کشیدنی، سفت شونده، کشیده شدنی، وخیم شونده

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی کشیدنی از ریشه ی واژه ی کشیدن فارسی هست
کشیدنیکشیدنیکشیدنیکشیدنی
رنج
سیگار
جارو
نقاشی
هوار
سرک

بپرس