کَشکولیدن = چیزی را بر دوش حمل کردن.
به انگلیسیابتدای صفحه
کشکول
/kaSkul/
مترادف کشکول: جنگ، سفینه، کتاب، کشکل، وسیله گدایی
فارسی به انگلیسی
cup suspended by a chain and carried by a dervish, sea - cocoanut
... [مشاهده متن کامل]
لغت نامه دهخدا
کشکول. [ ک َ ] ( اِ ) گدا باشد یعنی شخصی که گدایی می کند. ( برهان ) . || کجلول. ( انیس الطالبین بخاری ) . کاسه گونه ای باشد که درویشان و صوفیان بکار برند و در آن مایحتاج خود از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. خچکول. در برهان آمده معنی آن کشیدن بدوش است چه کش به معنی کشیدن و کول دوش و کتف را گویند
به انگلیسیابتدای صفحه
کشکول
مترادف کشکول: جنگ، سفینه، کتاب، کشکل، وسیله گدایی
فارسی به انگلیسی
... [مشاهده متن کامل]
لغت نامه دهخدا
کشکول. [ ک َ ] ( اِ ) گدا باشد یعنی شخصی که گدایی می کند. ( برهان ) . || کجلول. ( انیس الطالبین بخاری ) . کاسه گونه ای باشد که درویشان و صوفیان بکار برند و در آن مایحتاج خود از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. خچکول. در برهان آمده معنی آن کشیدن بدوش است چه کش به معنی کشیدن و کول دوش و کتف را گویند