کشکل

لغت نامه دهخدا

کشکل. [ ک َ ک ُ ] ( اِ ) کشکول. کچکول. ظرفی است که صوفیان در دست می گیرند و اغذیه خود را در آن میریزند. رجوع به کشکول شود.

کشکل. [ ک َ ک َ ] ( اِ ) انجیر. تین ( در لهجه کردی ). ( یادداشت مؤلف ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 245 شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - میو. گونه ای نارگیل که درویشان بدان زنجیر ی آویزند و لوله ای بیک انتهای آن وصل کنند و درون آن آب ریزند و بمراجعان دهند و یا آنرا وسیل. گدایی سازند و آنچه را میگیرند ( اعم از پول و یا هدیه ) داخل آن میریزند . معمولا بر سطح خارجی کشکول اشعار و عبارات و شعار های درویشی را کنده کاری میکنند و چنین کشکولها یی نفیس و پر قیمت اند . توضیح : از روی شکل میو. این گونه نارگیل کشکول های فلزی ( حلبی ) یا سفالین نیز ساخته شده که در ایام عزا داری داخل آن آب میریختند و به تشنگان میدادند کشکل کشگل . یا کشکول گدایی . ۱ - کشکولی که برای جمع آوری پول از مردم بکار برند . ۲ - وسیل. گدایی .
انجیر تین

گویش مازنی

/keshkel/ انجیر نارس انجیر غیرخوراکی

واژه نامه بختیاریکا

ضعیف؛ ریز میزه

پیشنهاد کاربران

بپرس