کشکبا. [ ک َ ] ( اِ مرکب ) آش حلیم. ( برهان ). هریسه. حلیم. گندم با. ( یادداشت مؤلف ) : کشکبا گرچه غلیظ است تریدش بایدپند ما گوش کن و در عمل آور زنهار.بسحاق اطعمه.|| کشکاب. کشکاو. ( یادداشت مؤلف ).